لنجیدن


معنی انگلیسی:
saunter, shuffle, to eradicate

لغت نامه دهخدا

لنجیدن. [ ل َ دَ ] ( مص ) بیرون کشیدن. ( برهان ). از جائی بیرون کشیدن. کشیدن از جائی. آهختن. ( فرهنگ اسدی نخجوانی ). آختن. کشیدن :
کسی را کش تو بینی دردقولنج
بکافش پشت و زو سرگین برون لنج.
طیان.
و گفت اگر نه شرف ، تواضع استی حکم فقیر آنستی که بزود میلنجیدی. ( تذکرةالاولیاء عطار ). || رفتن به ناز و کبر چنانکه عکه رود با جنبانیدن دم دراز خود :
از بهر چه دادند ترا عقل چه گوئی ؟
تا خوش بخوری چون خر و چون غلبه بلنجی ؟
ناصرخسرو.

فرهنگ فارسی

در آوردن، بیرون کشیدن، ازریشه در آوردن، خرامیدن
( مصدر ) لنگیدن .

فرهنگ معین

(لَ دَ ) (مص م . ) ۱ - درآوردن ، بیرون کشیدن . ۲ - خرامیدن .

فرهنگ عمید

۱. درآوردن، بیرون کشیدن.
۲. از ریشه درآوردن چیزی از جایی.
۳. آهختن.
۴. (مصدر لازم ) خرامیدن.

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست
ببینیم در زبان سغدی آیا زبان های دیگر هستند لینک پایین قرار می دهم
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

لنجیدنلنجیدنلنجیدن
منابع• https://fa.m.wikipedia.org/wiki/زبان_سغدی
جنباندن ، تکان دادن ، آویختن ، لرزیدن