لنبانی

لغت نامه دهخدا

لنبانی. [ لُم ْ ] ( ص نسبی ) منسوب به لنبان ، محلتی از اصفهان. منسوب به باب لنبان که محله بزرگی است در اصفهان. ( سمعانی ).

لنبانی. [ لُم ْ ] ( اِخ ) رئیس ابوالفضل اصفهانی. رجوع به رئیس ابوالفضل و تاریخ گزیده ج 1 ص 520 شود.

لنبانی. [ لُم ْ ] ( اِخ ) رفیعالدین. از شعرای مشهور اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری ایران و اهل قریه لنبان نزدیک اصفهان است. او را دیوانی است مرتب. این دو بیت از قصیده ای که در مدح فخرالدین زیدبن حسن الحسینی سرود، نقل میشود :
جانا حدیث عشق ندانی کجا رسد
هرگز بود که دولت وصلت مرا رسد
من خود کیم که دولت وصلت طمع کنم
اینم نه بس که دوری هجرت به ما رسد.
( قاموس الاعلام ترکی ).
رجوع به رفیعالدین شود.

فرهنگ فارسی

از شعرائ مشهور ایرانی و اهل قریه لنبان نزدیک اصفهان .

پیشنهاد کاربران

بپرس