اگر بخل خواهد که روی تو بیند
به گوش آید او را ز تو لن ترانی.
فرخی.
ارنی گر بسی خطاب کنی بانگ آید به لن ترانی باز.
عطار.
موسی طور عشقم در وادی تجلی مجروح لن ترانی چون خودهزار دارم.
سعدی.
داغ فرمان بر جبین خیال او [موسی ] نهادند و از لن ترانی میخی ساخته بر احداق اشواق او زدند. ( کلیات سعدی مجلس سوم ).چو رسی به طور سینا ارنی مگوی و بگذر
که نیرزد این تمنا به جواب لن ترانی.
؟
تو بدین جمال زیبات اگر به حشر آیی ارنی بگوید آن کس که بگفت لن ترانی.
؟
|| ( اِ مرکب ) در تداول عوام ،دشنام و بد و بیراه. سخن درشت. رجوع به لن ترانی گفتن شود.