لمس شدن

لغت نامه دهخدا

لمس شدن. [ ل َ ش ُ دَ] ( مص مرکب ) فالج گونه شدن. بی حس و بی حرکت ارادی گشتن اندامی. لَس شدن. بی حس و حرکت شدن عضوی : دستم لمس شده است ؛ حرکت نمیکند.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) بی حس و حرکت شدن فالج گشتن .
فالج گونه شدن . بی حس و بی حرکت ارادی گشتن اندامی .

فرهنگ معین

( ~ . شُ دَ ) (مص ل . ) بی حس و حرکت شدن .

پیشنهاد کاربران

لمس شدن : همانا به معنی �کُمس�شدن یعنی فلج شدنی که پس از شوک عصبی یا در مواجه با ترس تمامی اعضای بدن را درگیر بی حسی کند، گاهی مدت زمانش کوتاه گاهی طولانی است
در برخی موارد هم با دیدن خواب های آشفته و پریشان ( کابوس ) این حالت یعنی لمس شدن بوجود می آید این حالت کُمس نامیده می شود
لمس شدن : همانا به معنای� کُمس �شدن یعنی فلج شدن اندام طی شوک عصبی و یا در مواجه با ترس تمام اعضای بدن را یک بی حسی در بر میگیرد گاهی مدت زمانش کوتاه و گاهی بلندمدت است برخی موارد با دیدن کابوس و خواب های پریشان تمام اعضای بدن را درگیر لمس شدگی میکند این حالت کُمس نامیده میشود

بپرس