لمان
لغت نامه دهخدا
لمان. [ ل َ ] ( نف ، ق ) در حال لمیدن.
لمان. [ ل ِ ] ( اِخ ) دریاچه ای به ژنو.
لمان. [ ل ِ ] ( اِخ ) مورخی است. رجوع به ایران باستان ج 1 ص 554 شود.
فرهنگ فارسی
مورخی است
فرهنگستان زبان و ادب
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید