لم یزرع

/lamyazra~/

مترادف لم یزرع: بایر، خراب، سباخ، غیرمزروع، کویر، نامزروع، نمکزار، هامون

متضاد لم یزرع: مزروع، دایر

معنی انگلیسی:
barren, arid, uncultivated

لغت نامه دهخدا

لم یزرع. [ ل َ ی ُ رَ ] ( ع ص مرکب ) بایر. ویران. مقابل مزروع و دایر: زمین لم یزرع ؛ بایر. اراضی لم یزرع ؛ ویران که کشت نشود.

فرهنگ فارسی

( فعل زمینی که زراعت نشود بایر . توضیح در امثال عبارت : فلان جا زمینی است لم یزرع بصغیه مجهول است ولی اغلب آن را لم یزرع بصغیه معلوم خوانند

فرهنگ معین

(لَ. یَ رَ ) [ ع . ] (ص . ) بایر، غیر قابل کشت .

فرهنگ عمید

زمینی که در آن زراعت نمی شود، غیر قابل کشت.

جدول کلمات

بایر

فارسی به عربی

قاحل

پیشنهاد کاربران

برهوت
صحرا
بیابان
لم یزرع ≠ مزروع
کشت ناپذیر ، کشت نشدنی ، بی بار ، بی حاصل ، بی ثمر
نابارور
غیر قابل کشت
بایر، خراب، سباخ، غیرمزروع، کویر، نامزروع، نمکزار، هامون
خاکی که به علت گرمای هوا و کمبود آب و در برخی موارد شوری خاک غیر قابل کشت و پرورش گیاه در آن خاک می باشد
بایر

بپرس