[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
شوی (۲ بار)
ل (۳۸۴۲ بار)
«شَوی» از مادّه «شَیّ» به معنای دست و پا و اطراف بدن است، و گاه به معنای بریان کردن نیز آمده. ولی در اینجا منظور همان معنای اول است; زیرا هنگامی که آتش سوزان و شعلهوری به چیزی می رسد، اول اطراف و جوانب و شاخ و برگ آن را می سوزاند و جدا می کند. بعضی از مفسران «شَوی» را در اینجا به معنای پوست تن، بعضی به معنای پوست سر، و بعضی به معنای گوشت ساق پا، تفسیر کرده اند; و همه اینها در آن مفهوم وسیعی که گفتیم جمع است، و عجب این که با این همه مصیبت، مرگ و میری در کار نیست!
بریان کردن. واو آن بیاء قلب میشود در اقرب گوید «شوی اللحم شیّاً: جعله شواء» ایضاً به معنی گرم کردن آب آمده است . یعنی اگر فریاد رسی بخحواهند به آبی چون مس گداخته کمکشان دهند که چهرهها را میسوزاند و بریان میکند. . شوی را از اطراف بدن گفتهاند مثل دست و پا و سر و نیز پوست سر گفتهاند واحد آن شواة است یعنی نه جهنّم زبانه خالص است که پوست سر یا اطراف بدن را میکند. شوی که بر وزن فتی است به معنی مال رذیل نیز آمده است (مجمع اقرب).
شوی (۲ بار)
ل (۳۸۴۲ بار)
«شَوی» از مادّه «شَیّ» به معنای دست و پا و اطراف بدن است، و گاه به معنای بریان کردن نیز آمده. ولی در اینجا منظور همان معنای اول است; زیرا هنگامی که آتش سوزان و شعلهوری به چیزی می رسد، اول اطراف و جوانب و شاخ و برگ آن را می سوزاند و جدا می کند. بعضی از مفسران «شَوی» را در اینجا به معنای پوست تن، بعضی به معنای پوست سر، و بعضی به معنای گوشت ساق پا، تفسیر کرده اند; و همه اینها در آن مفهوم وسیعی که گفتیم جمع است، و عجب این که با این همه مصیبت، مرگ و میری در کار نیست!
بریان کردن. واو آن بیاء قلب میشود در اقرب گوید «شوی اللحم شیّاً: جعله شواء» ایضاً به معنی گرم کردن آب آمده است . یعنی اگر فریاد رسی بخحواهند به آبی چون مس گداخته کمکشان دهند که چهرهها را میسوزاند و بریان میکند. . شوی را از اطراف بدن گفتهاند مثل دست و پا و سر و نیز پوست سر گفتهاند واحد آن شواة است یعنی نه جهنّم زبانه خالص است که پوست سر یا اطراف بدن را میکند. شوی که بر وزن فتی است به معنی مال رذیل نیز آمده است (مجمع اقرب).
wikialkb: لِلشّوَى