لقیدن. [ ل َق ْ قی دَ ] ( مص ) لَغّیدن. جنبیدن چنانکه تخم مرغی تباه را چون بجنبانی. جنبان بودن چیزی بجای خویش که جنبانی در آن طبیعی یا مطبوع و خوش آیند نباشد. جنبیدن چیزی که باید استوار و محکم باشد. جنبیدن به علت نااستواری یا تباهی و فساد، چنانکه دندان در دهان یا میخ در چوب و غیره : این میخ می لقد. این دیرک می لقد.
فرهنگ معین
(لَ دَ ) (مص ل . )= لغیدن : نااستوار بودن در جای خود، جنبیدن .