لقو

لغت نامه دهخدا

لقو. [ ل َق ْوْ] ( ع مص ) لقوه زده گردیدن. || لقوه زده گردانیدن. ( منتهی الارب ). معلول به علت لقوه گردانیدن.

فرهنگ فارسی

لقوه زده گردیده . لقوه زده گردانیدن .

پیشنهاد کاربران

بپرس