لقلقه
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱- ( مصدر ) سخت آواز کردن لکلک ۲- ( اسم ) آواز لکلک . ۳- آوازی همراه با جنبش و اضطراب . ۴- فصاحت عاری از بلاغت : هست در بند لقلقه مانده از در معنی و خبر رانده . ( حدیقه . مد . ۳۳۲ ) یا لقلق. لسان ( زبان ) . ۱- گرفتگی زبان . ۲- بیهوده گویی . ۳- فصاحتی بی بلاغت .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. هر بانگ و آوازی که توٲم با حرکت و اضطراب باشد.
* لقلقهٴ زبان: بیهوده گویی، سخن نسنجیده.
مترادف ها
اشتباه در تلفظ حروف، لقلقه، تعویض حروف در تلفظ برحسب تصادف
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید