لقف
لغت نامه دهخدا
لقف. [ ل َ ق َ ] ( ع مص ) افتادن دیوار. ( منتهی الارب ). بیوفتیدن دیوار. ( تاج المصادر ). بیفتادن دیوار. ( زوزنی ). || از زیر فرودریدن حوض به سبب نااستواری بنا. ( منتهی الارب ). فروریزیدن حوض. ( منتخب اللغات ). ریهیده شدن بن حوض. ( تاج المصادر ) ( مجمل اللغة ). || فراخ شدن کرانه های حوض. ( منتهی الارب ).
لقف. [ ل َ ق َ ] ( ع اِ ) جانب و کرانه های حوض و چاه. ج ، القاف. ( منتهی الارب ).
لقف. [ ل َ ق ِ ] ( ع ص ) حوض فرودریده از زیر. چاه استوارناکرده بناء از کلوخ برآورده. || چاه پرآب که در کندن روان گردد. ( منتهی الارب ). || لَقف. و رجوع به لقف ( ثقف لقف ) شود.
لقف. [ ل َ / ل َ ق ِ ] ( ع ص ) رجل ٌ ثقف ٌ لقف ٌ؛ مرد چست و سبک زیرک. ( منتهی الارب ).
لقف. [ ل َ ] ( اِخ ) آب چند چاه است اعلای فوران نهایت شیرین. ( منتهی الارب ). یاقوت گوید: ماء آبار کثیرة عذب لیس علیها مزارع و لا نخل فیها لغلظ موضعها و خشونته و هو با علی فوران واد من ناحیة السوارقیه علی فرسخ و فی لقف و لفت وقع الخلاف فی حدیث الهجرة و کلاهما صحیح. هذا موضع و ذاک آخر. ( از معجم البلدان ).
فرهنگ فارسی
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۳(بار)
. «تَلْقَفُ» در سوره و . نیز آمده است آن را حفص به نقل از عاصم به تخفیف قاف و دیگران به تشدید قاف خواندهاند. راغب گوید: لَقْف، اِلْقاف، تَلَقُّف: به معنی گرفتن شی است به زیرکی خواه با دست گرفته شود یا با دهان. قاموس، طبرسی ذیل آیه طه و اقرب الموارد، لقف را اخذ به سرعت گفتهاند. در مجمع ذیل آیه اعراف گفته تَلَقُّف و تَلَقُّم هر دو یکی است شاعر گوید: اَنْتَ عَصا مُوسَی الَّتی لَمْ نَزَلْ تَلْقَفُ مایَأْفِکُهُ السَّاحِرُ در نهج البلاغه خطبه 208 آمده: «... رَآهُ وَسَمِعَ مِنْهُ وَلَقِفَ عَنْهُ» یعنی رسول خدا «صلی الله علیه و آله» را دیده و از او شنیده و از وی اخذ کرده است. معنی جامع آن اخذ است خواه با دهان باشد یا با دست چنانکه از راغب نقل شد و یا با گوش چنانکه از نهج البلاغه آوردیم. لقف در آیه فوق به معنی بلعیدن است. یعنی به موسی وحی کردیم که عصایت را بیانداز آنگاه عصا فرو میبرد آنچه را که به دروغ میگفتند مارهاست. این لفظ سه بار بیشتر در قرآن نیامده و همه در باره بلعیدن جادوی ساحران به وسیله عصای موسی میباشد.
. «تَلْقَفُ» در سوره و . نیز آمده است آن را حفص به نقل از عاصم به تخفیف قاف و دیگران به تشدید قاف خواندهاند. راغب گوید: لَقْف، اِلْقاف، تَلَقُّف: به معنی گرفتن شی است به زیرکی خواه با دست گرفته شود یا با دهان. قاموس، طبرسی ذیل آیه طه و اقرب الموارد، لقف را اخذ به سرعت گفتهاند. در مجمع ذیل آیه اعراف گفته تَلَقُّف و تَلَقُّم هر دو یکی است شاعر گوید: اَنْتَ عَصا مُوسَی الَّتی لَمْ نَزَلْ تَلْقَفُ مایَأْفِکُهُ السَّاحِرُ در نهج البلاغه خطبه 208 آمده: «... رَآهُ وَسَمِعَ مِنْهُ وَلَقِفَ عَنْهُ» یعنی رسول خدا «صلی الله علیه و آله» را دیده و از او شنیده و از وی اخذ کرده است. معنی جامع آن اخذ است خواه با دهان باشد یا با دست چنانکه از راغب نقل شد و یا با گوش چنانکه از نهج البلاغه آوردیم. لقف در آیه فوق به معنی بلعیدن است. یعنی به موسی وحی کردیم که عصایت را بیانداز آنگاه عصا فرو میبرد آنچه را که به دروغ میگفتند مارهاست. این لفظ سه بار بیشتر در قرآن نیامده و همه در باره بلعیدن جادوی ساحران به وسیله عصای موسی میباشد.
wikialkb: ریشه_لقف
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید