لقص.[ ل َ ق ِ ] ( ع ص ) تنگ. ( منتهی الارب ). ضیق. ( اقرب الموارد ). || مرد بسیارسخن زودبدی انگیز. ( منتهی الارب ). || مردم حریص. ( مهذب الاسماء ).لقص.[ ل َ ] ( ع مص ) سوختن پوست چیزی را. ( منتهی الارب ).لقص. [ ل َ ق َ ] ( ع مص ) تنگ گردیدن. || شوریده دل و تباه شدن. لقس. ( منتهی الارب ).