لقب تاشی

لغت نامه دهخدا

لقب تاشی. [ ل َ ق َ ] ( حامص مرکب ) هم لقبی :
به نور رخ جهان آرای از آن شد مهر بر گردون
که با سلطان شرق او راست از انجم لقب تاشی.
( از دیباچه صیدنه ابوریحان بیرونی ترجمه ابوبکربن علی بن عثمان الکاشانی ).
می دار از این سخن نهان هر کلمه
کارزد به بها هزار جان هر کلمه
شاید که ز عشق این سخن فخر کند
عیسی به لقب تاشی آن هر کلمه.
( مقدمه لباب الالباب ج 1 صص 10-11 ).

فرهنگ فارسی

هم لقب بودن هم لقبی : شاید که ز عشق این سخن فخر کند عیسی بلقب تاشی آن هر کلمه . ( مقدم. لباب . چا. اروپاج ۱ ص ۱۱ لغ. )
هم لقبی

پیشنهاد کاربران

بپرس