لقاعه

لغت نامه دهخدا

( لقاعة ) لقاعة. [ ل ُق ْ قا ع َ ] ( ع ص ) گول. || لقب نهنده مردم را. فسوس کننده. || مرد نیک زیرک ، سخن ساز حاضرجواب. ( منتهی الارب ). مرد بسیارگوی و حاضرجواب. ( منتخب اللغات ). ج ، لقاعات. گویند فی کلامه لقاعات ؛ کنایه از این است که از اقصای حلق سخن میگوید. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

گول . فسوس کننده

پیشنهاد کاربران

بپرس