لق

/laq/

برابر پارسی: نااستوار، سست

معنی انگلیسی:
groggy, loose, rickety, rocky, shakily, shaky, tipsy, wobbly, wonky

لغت نامه دهخدا

لق. [ ل َ ] ( ص ) لغ. صاف. بی موی و صاف. ( برهان ). || نااستوار: میخی لق ؛ جنبان بر جای خود. دندانی لق ؛ متزعزع ، متحرک ، دندان که بر جای استوار نباشد و جنبان بود: دندانهای لق . اسنان متحرکة. || تباه. فاسد ( تخم مرغ و جز آن ). ضایع و گندیده که چون بجنبانی آواز دهد و آن نشانه تباهی باشد.
- آرواره لق داشتن ؛ عادت به دشنام گفتن داشتن.
- تخم لق در دهن کسی شکستن ؛ تعبیری مثلی به معنی او را به یاد آرزوئی که خود ملتفت آن نبود آوردن. او را به دعویی باطل داشتن. امیدی برنیامدنی به وی دادن. وعده وفانشدنی به وی کردن.
- تق و لَق ؛ کاسد. ناروا. بی رونق.
- دهن لق ؛ که نتواند سِرّی را نگه دارد.
- دهن لقی ؛ به نگهداری سِرّ قادر نبودن.

لق. [ ل ُ / ل َ ] ( اِ ) فریب و بازی دادن. ( برهان ).

لق. [ ل َق ق ] ( ع اِ ) شکاف زمین. || ( ص ) رجل ٌ لق بق ؛مرد بسیارگوی. || ( مص ) بر چشم زدن به دست یا به پنجه. ( منتهی الارب ). || لمس کردن. دست نهادن بر... ( دزی ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) چیزی که در جای خود جنبان باشد نا استوار که در جای خود بجنبد : پیچ و مهر. لق . یا تخم مرغ لق . تخم مرغ فاسد شده وگندیده . یا لق و لق . نااستوار و سست .
شکاف زمین . مرد بسیار گوی

فرهنگ معین

(لَ ) (ص . ) = لغ : ۱ - نااستوار، هر چیزی که در جای خود محکم نباشد. ۲ - بی موی . ۳ - صحرای خشک و بی علف .

فرهنگ عمید

هرچیزی که در جای خود محکم نباشد و تکان بخورد، مثلِ دندان و پایۀ میز یا چیز دیگر.

گویش مازنی

/lagh/ نااستوار – سست – لق & گودی - سست و متزلزل

واژه نامه بختیاریکا

( لُق * ) گندیده؛ بُق
( لُق ) به لُق
( لُق ) گونه ای سوارکاری؛ یورتمه؛ یورغه
( لِق ) لوس و بی معنی

مترادف ها

loose (صفت)
سست، بی قاعده، شل، ول، هرزه، گشاد، ازاد، بی ربط، بی بند و بار، فروهشته، لق، بی پایه

loppy (صفت)
شل، ول، قطع کننده، لق، شل و آویزان

jiggly (صفت)
تکان خورده، لق

wobbly (صفت)
لق، جنبنده، لرزان

unsteady (صفت)
متغیر، لق، لرزان

rickety (صفت)
ضعیف، سست، لق، زهوار در رفته، نرم استخوان

فارسی به عربی

طلیق , غیر مستقر , محلحل

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

لقلقلقلق
منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست
واژه لغ یا لق فارسی هست تمام
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

لقلقلق
درجواب جناب آقای تیردا کاشانی:
واژه ی لق که ما به معنای سست و پون استحکام و شل و همچنین به معنای شاخه درزبان لکی به کار برده ایم . این کلمه از معلق وازخانواده ی علق است که به همین معانی می باشد .
لغ :به معنای لرزیدن ولغزش و لغزیدن است . وبا منای بالا ارتباط چندانی ندارد .
لق درست نیست، لغ درست است و ما واژگانی چون لغزیدن، لغزش و بسیاری دیگر داریم. خود دهخدا هم لق را با غ نوشته است.
منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
واژه ی لق از ریشه ی واژه ی لک فارسی هست
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

لقلقلقلقلق
بنده بسیار متاسف هستم ازاینکه می بینم در سال دوهزارو بیست وچهار . آدم هایی به این اندازه یخ زده ی ذهنی وجود دارند که حتی قبول ندارند که زبان پویا ست و این پویایی زبان باعث تغییرات در گویش های مختلف و زبانهای زیاد ی به وجود می آید و یک ترک ویا کرد وفارس ولر درکنارهم اگربمانند و زندگی کنند خواه ناخواه ازهمدیگر تاثیر می پذیرند و زبان هم ناگزیر تاثیر می پذیرد وکلماتی از هرکدام ازاین زبانها وارد زبان دیگرخواهد شد .
...
[مشاهده متن کامل]

ترکانی که درایران ساکن هستند هم اززبانهای ایرانی بی تاثیر نبوده اند و این تاثیرات بوده وخواهد بود . قرار نیست که همه ی کلمات فارسی و دیگر زبانه ها را از خود بدانند .
اگراینچنین بود پس چرا ترک های ترکیه این کلمات را ندارند .

لَق=Lagh
در زبان لکی این واژه به معنای ، شُل و نا استوار و غیر محکم . . است
همچنین به شاخه ی درختان هم لق گفته می شود . و دربعضی مواقع هم قَل گفته می شود . که تناسب معنایی آن هم به این دلیل است که شاخه ی درختان هم همیشه درحال تکان خوردن و جنبیدن وحرکت هستند و به آها لق به درستی گفته می شود .
درود بر دوستان زبان شماس :
زبان پهلوی اشکانی که درزمان اشکانیان رواج داشته و زبان ایرانیان بوده طبق نظر اکثر زبان شناسان بزرگ دنیا وهمچنین باستان شناسان و تاریخ دانان بزرگ اولین زبانی است که بشر توانسته است با آن حرف بزند و زبان اشاره وپانتومیم را برای همیشه کناربگذارد واین زبان ؛ریشه و مادر تمام زبان های دنیاست .
...
[مشاهده متن کامل]

این زبان اشکانی همان زبان لکی امروز است که قوم لک قدمت تاریخی پنجاه و چهار هزار ساله دارد ( طبق نظریه های دانشمندان ) واولین انسان های یکجا نشینی که تمدن یکجا نشینی را پایه گذاری کردند . در هرزبان که شما می شناسید، بستگی به نزدیکی و دوری به ایران ، ازهر ده کلمه ۶ و ۵ و ۴ و ۳ تا ی کلماتشان از زبان ایرانیان گرفته شده است .
مثال : دختر = دوغدَر و dogter انگلیسی که ازدخترودوغ در گرفته شده و همچنین مادر و پدَر که mother وfather .
Moonهمان ماه است و. . . .
درضمن این مساله را خودشان کاملا قبول دارند و پذیرفته اند چه اعراب و چه انگلیسی زبانها و دیگر زبانها .
حالا شما که ایرانی هستید قبول ندارید ؟
این یک واقعیت است چه تلخ و چه شیرین باشد . باید پذیرفت .
ایران سرای من است . ایران سرزمین بزرگانی چون حافظ و مولانا و سعدی و فردوسی . . . است .
اعراب حتی الفبا را هم از ایرانیان آموختند .

[شگفتا که گفته اند حقیقت مانند زهرمار تلخه، شنیدن همان و زنجیر پاره کردن همان!]
فرمانروایی، شاهنشاهی= حکومت
کشوردار، زمامدار= دولت
شهرنشینی، شهریگری= تمدن
واژه های شهرنشینی در پارسی، تمدن در تازی و civilization در انگلیک ( درپایه civis لاتین ) ، همگی واژه هایی نوین در فرهنگ جهانی هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

_
سفیر انگلیس توی دربار زند شاید بابابزرگ شاهمرسی بوده که خودشو تو دربار جا زده که گفته نامه هاشون رو به ترکی می نویسند!
چه عثمانی ها چه پیش از عثمانی ها در آناتولی که سلجوقیانِ روم بودند زبان رسمی و درباریشان پارسی بود و نام های ایرانی داشتند و ترکی نزد آنها. . .
_
درباره ی چامه سرایان:
فردوسی که اصلا سراینده ی درباری نبود و در شاهنامه هم محمود غلامزاده را هجو کرده اینک شما بیا بگو شعرش ساختگی است، آری برای خودترک پنداران ساختگی است.
مولوی هم که آشکارا می گوید از ترکی تنها چیزی که می داند این است که آب می شود سو! [شما بپر وسط بگو اینم ساختگیه]، واژه هایی مانند رومی و زنگی و هندو و ترک و حبشی در شعر شاعران، واژه هایی عارفانه هستند و نشانگر سپیدی و سیاهی، نشانگر تبار شاعر نیستند وگرنه نظامی هم خودش را حبشی خوانده و به ناچار باید دنباله دودمانش را در اتیوپی می یافتیم!
حافظ#قشقایی!!! [بیچاره فقط حافظ مونده بود که اونم. . .
کم کم فیلسوفان یونانی تبار آناتولی هم ترک می شوند]
آن شعر بی وزن و آهنگ انداخته شده به دامان انوری هم که خودش دارد فریاد می زند مرا یک پانترک ساخته!
_
نگاره ی بارگذاری شده ( بالایی ) از تخت جمشید نیز که از یک نمای بسته است آن هم وابسته به پیش از خاکبرداری.
همگی یادگارهای کهن و باستانی به ویژه در سرزمین خاورمیانه، پیش از خاکبرداری زیر خروارها خاک و ماسه بوده اند از تخت جمشید گرفته تا سازه های بابلی و رومی در عراق و سوریه و ترکیه، این خاکپوشی زمینه ساز نگه داشت و پیشگیری از فرسایش این یادگارهای هزاران ساله بوده است.
این نوشتار ساده و بی پیرایه برای پاسخ دهی به کس یا کسان ویژه ای نیست راهنمای کوچکی ست برای کسانی که دنبال راهند.
کسی که تاریخ را با روش دانشیک و از خاستگاه های تاریخی می آموزد درخواهد یافت که سرزمین ایران بیهوده ایران نامیده نشده خاور تا باخترش ایرانی و آریایی بوده اند، از بلوچ تا آذری و کرد همگی از یک تبارند،
کتاب دیوان روحی انارجانی که درباره ی زبان مردم تبریز است و در زمان صفوی نگاشته شده را بخوانید، نوشته های تاریخنگاران از ابن مقفع تا اولیا چلبی را بنگرید، سروده های شاعران تبریزی و اردبیلی از شیخ صفی الدین اردبیلی تا همام تبریزی و. . . که به پهلوی سروده اند را ببینید پی به ایرانی تبار بودن مردم آذربایگان ارجمند خواهید برد.
آذرآبادگان سرزمین بزرگان ایرانی در شاهنامه.

زبان ساسانیان ، سُریانی بوده و شاخه ای از عربی
.
فارِس بر وزن فاعل هم کلمه ای عربی است
.
پارس ربطی به فارس عربی نداره . . . پارسیان مهاجران هندی از گجرات هستند ولی فارِس ها سُریانی هستند
...
[مشاهده متن کامل]

.
هیچ افغانی زبانی در ایران حکومت نکرده غیر از محمود افغان ک اونم هفت سال بوده و نهایتا نادیر شاه تورک اوشار در تعقیب آریایی ها ، اون ها رو در بازار دهلی ، سرزمین مادریشون دار میزنه که حدود ۷۰۰ آریایی رو کشت
.
ساسانیان مکتوباتشون کلا عربی بوده و پایتختشون هم در عراق عرب زبان بوده و اسم بنای معروفشون هم مدائن بود نه چیزی غیر از این کلمه.
.
ورود لغات عربی به ایران به همین دوران برمیگرده نه لزوما بعد از اسلام
.
هر وقت برای حرف ق عربی و تورکی ، معادل داشتین اون وقت لق تورکی ، افغانی میشه چون در زبان دری ، حرف ق وجود نداره و به همین دلیله که افغانی زبان ها حرف ق رو به اشتباه به شکل غ تلفظ میکنند
در لغتنامه ها لق تورکی است.

پاسخ به جناب آرش پارسی:
1 - زبان پهلوی یا فارسی میانه در دوران ساسانیان کاربرد داشته و تکامل یافته زبان فارسی باستان می باشد .
2 - رضا شاه به دلیل ملی گرایی بجای میر پنج نام خانوادگی خود را به پهلوی تغییر داد .
...
[مشاهده متن کامل]

3 - پهلوان یعنی نسبت داده شده به پهلوی .
4 - در همین کشور آذربایجان کذایی چندین روستای زرتشتی وجود دارد که اوستایی می دانند .
5 - لق نیز واژه ای فارسی است و ترکها مانند چند هزار واژه دیگر از فارسی وام گرفته اند .

زبانی به اسم پهلوی وجود خارجی نداره
این زبان رو رژیم پهلوی به اسم خودش جعل کرده برای جعل هویت برای تحلیلی زبانان مهاجر گجراتی . جالب اینجاست که کلمات تورکی این زبان جعلی بسیاره و در واقع برای مصادره کلمات تورکی و زدن این کلمات برای اقلیت مهاجر تحلیلی زبان است. اگر این کلمات مال پهلوی بود باید در لهجه افراد دری زبان بیشتر دیده میشد نه در لهجه افراد تورک زبان.
...
[مشاهده متن کامل]

.
اوستا هم مربوط به شرق هنده که هیچ ربطی به جغرافیای سیاسی کشور ما نداره و توسط کمپانی هند شرقی در ایران ترویج شده
.
حتی یک شعر و کتاب و غیره به زبان موهوم پهلوی وجود نداره و هر شخصی که مدعی وجود این زبانه از جمله سایت ویکی پهلویا نهایتا میگه کتاب های پهلوی زبان نابود شده اند !!!!! که این آسان ترین راه برای ادعای واهی است.
.
لاقلاماق در زبان تورکی یعنی تکان خوردن
لاقلداماق هم یعنی تکان دادن
کسی که کمترین آشنایی به زبان تورکی داشته باشه میفهمه ک این کلمه تورکیه که اکثر تحلیلی زبان های این سایت تا جایی ک دیده ایم کمترین آشنایی با زبان تورکی با لهجه ساکایی در روسیه تا لهجه مجارستانی و استانبولی در اروپا ندارن.
در زبان دری حرف ق وجود نداره و واضحه ک مدعیان دری بودن کلمه لق چیزی جز تعصب در مغز ندارند
.
اذ جعل الذین کفرو فی قلوبهم الحمیه حمیه الجاهلیه . . . سوره فتح

واژه ی عامیانه ی " لق" که درست تر این است که به ریخت [لغ] نوشته شود درواقع کوتاه شده واژه ی [لَغز]از کارواژه ی پارسی "لغزیدن" است به چم [از جا دررفتن، شُل شدن].
نویسه ی واج /غ/ در زبان اوستایی و پهلوی به این گونه بوده است: /𐬖/
...
[مشاهده متن کامل]

که در واژه هایی مانند بَغَ ( 𐬠𐬀𐬖𐬀 ) ، مُغ ( 𐬨𐬊𐬖 ) و. . . دیده می شود.
-
کارواژه های پارسی پایان یافته به [یدن] در پارسی فراوانند مانند پوشیدن، روییدن، کوشیدن، شنیدن، خریدن، غلتیدن، تپیدن، غُریدن، چیدن، چریدن، جویدن، دویدن، پریدن، زاییدن، چرخیدن، گردیدن، بریدن، غیژیدن=خزیدن و. . .
همانا پسوند یدن برای آوایش ساده تر برخی کارواژه ها به کار گیری شده و نشانه ی برساخته بودن آن کارواژه نیست برای نمونه پوشیدن باید پوشتن، یا کوشیدن باید کوشتن می بود مانند گردیدن که به ریخت گشتن نیز هست و. . . ولی از برای ساده شدن آوایش در اینگونه کارواژه ها پسوند یدن به کار رفته است.
بنابراین کارواژه هایی مانند لغزیدن، آشامیدن، کشیدن، ترسیدن و. . نیز در همین دسته بندی جای گرفته و پارسی اند.
_ - _ - _
بودنِ بُنِ کارواژه های زبانهای ایرانی در ترکی چیز شگفتی نیست که اگر نبود مایه ی شگفتی بود چراکه مردم آذربایگان به گفته ی گواهان و اسناد تاریخی تا حدود چهارصد سال پیش پهلوی زبان بودند و واژگان فراوانی را در گذار از پهلوی به ترکی درون زبان نوآمده نموده اند که برخی از آنها با چسبیدن یک پسوند ماق، در زبان ترکی کارواژه ساخته اند.

واژه لق
معادل ابجد 130
تعداد حروف 2
تلفظ laq[q]
نقش دستوری بن حال
ترکیب ( صفت ) [عامیانه]
مختصات ( لَ ) ( ص . )
آواشناسی laq
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
...
[مشاهده متن کامل]

واژه لاق
معادل ابجد 131
تعداد حروف 3
مختصات
( ص . ) ( عا. )
واژه ی لق از ریشه ی واژه لاق و خود واژه ی از ریشه ی واژه لاف پارسی است
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
لغت نامه دهخدا
از لافیدن. خودستائی به دروغ. به تازی صلف بود و به پارسی خویشتن ستودن. ( لغت نامه اسدی ) . صَلف. ( دهار ) . تصلّف. دعوی باطل. گزاف. ( دهار ) . تیه. ( منتهی الارب ) . کلام فضول و عبارت گشاده و خویشتن ستائی و خودنمائی باشد. ( برهان ) . سخن زیاده از حد و دعوی بی اصل و با لفظ زدن و پیمودن مستعمل است
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
ریشه های دیگر واژهٔ لاف ز زبان پروتوایرانی ، هم خانواده پشتو لودل ( praise, "to say, to say" ) و سانسکریت लपति ( لاپاتی، �"The buzz"� )
منابع ها.
هورن، پل ( 1893 ) Grundriss der neupersischen Etymologie ( به آلمانی ) ، استراسبورگ: K. J. تروبنر، صفحه 212
دهخدا، علی اکبر ( 1931 - ) مؤسسه لغت نامه دهخدا، مصحح، لغت نامه دهخدا، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
فرهنگِ سَنسکریت - فارسی

لق کلمه ای تورکی است.
در زبان دری و حتی زبان فارسی منتسب به هخامنشیان هیچ کاراکتری برای نمایش حرف ق وجود ندارد و کلمات واجد این حرف اگر عربی نباشند تورکی اند
این کلمه در لغتنامه ها تورکی معرفی شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

اصل این کلمه در زبان تورکی آزربایجانی لاق یا لاخ و در تورکی استانبولی لاک است.
لخشیدن نیز از لاخشاماق کپی شده است. مصادر منتهی به یدن مثل قورخیدن ( از قورخماق ) و لخشیدن ( از لاخشاماق ) و آشامیدن ( از آشاماق یعنی آش خوردن ) و چاپیدن ( از چاپماق ) و قاپیدن ( از قاپماق ) و مکیدن ( از اَمَک یعنی پستان ) ، کشیدن ( از چکمک که به صورت کچ وارد دری شده و کچیدن و کشیدن شده ) و ترسیدن ( از دَرسینمک به همین معنا ) جعلی بوده و اصالت ندارند

لق
لق زدن یا لق خواندن را می توان به جای فالش خواندن در آواز به کار برد که به ناهماهنگی آواز با آهنگ گفته می شود.
برخی کاربران گفتن که این واژه ترکی است که نادرست است واژه لاق یا لاخ از واژه پارسی لَخت به معنای سست آمده مثل موی لخت به گمان من واژه لخ کوتاه شده واژه لَخت می باشد که به مرور همانند دیگر واژگان خ به ق تبدیل شده و کلمه لق درست شده و اینکه برابر لخ یا لق در ترکی سیلکی هست
در خراسان رضوی هم به لُخت لَق می گویند .
البته به چیزی که سست و شل باشه هم می گویند لَق است.
در گویش شهرستان رفسنجان معنی لُخت هم داره
مثلا در آرایشگاه برای اینکه بگن زیاد کوتاه نکن میگن لق نشه دیگه
لق از لخلماخیا لاق اولماق ترکی اومدی یعنی تکون خوردن
فاز بعضی دوستان که در مقابل فهم مقاومت میکنن چیه
خود لغت نامه نوشته فارسی نیست
😐
لاقیلداماق=تکون خوردن
لاقیدلداتماق=تکون دادن
لاق یا لاخ به معنی تکون خوردن در ترکی هست
لق=لاق یا لاغ واژه ای ترکی از مصدر لاقلاماق = تکان خوردن
لاق یعنی شل، تکان خورنده، نااستوار
به فتح ل. شل و سست به گویش کازرونی ( ع. ش )
به کسر ل. آدم بی ادب و سبک سر و فضول به گویش کازرونی ( ع. ش )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)