لفاف
/laffAf/
برابر پارسی: پوشش
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- لفاف کردن ؛ پیچیدن.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگستان زبان و ادب
مترادف ها
سر، پوشش، جلد، سر پوش، فرش، غلاف، سقف، رویه، روپوش، لفاف، پاکت، غشا
پوشش، احاطه، لفاف
پوشش، جام، لفاف، پاکت، پاکت نامه، حلقهء گلبرگ
روپوش، لفاف، پوشه، بالا پوش، لفاف بسته بندی، چادر شب، بسته بندی کاغذ، بارپیچ، جلد کتاب
لفاف، بارپیچ، کاغذ بسته بندی
لفاف، هر چیزی بشکل ورقه، مصالح ورق سازی، ملافه وغیره
لفاف، هر چیزی که با ان چیزی را پر کنند
لفاف، پوشه، تاه کن
لفاف، لایه، بالشتک، لایه گذاری، له سازی، لگد مالی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پارچه و کاغذی که بر چیزی پیچند.