لف و نشر

/laffonaSr/

معنی انگلیسی:
involution and evolution

لغت نامه دهخدا

لف و نشر. [ ل َف ْ ف ُ ن َ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ( از: لف ، پیچیدن + نشر، پراکنده کردن ) ( اصطلاح بدیع ) در اصطلاح بدیع، ذکر چند چیزاست در محل واحد و این لف است و بعد آوردن چند چیز دیگر که منطبق آن است بلاتعیین و این را نشر گویند. این صنعت چنان است که نخست چند چیز را ذکر کنند و بعداز آن معانی متعلقه به هر یک را مذکور سازند بدون تعیین از روی اعتماد به فهم سامع، و آن بر دو قسم است : مرتب و غیرمرتب که مشوش نیز نامند. مرتب آن است که نشر بر ترتیب لف باشد، چنانکه ابونصر فراهی گوید:
لف و نشر مرتب آن را دان
که دو لفظ آورند و دو معنی
لفظ اول به معنی اول
لفظ ثانی به معنی ثانی.
مثال :
فعل المدام و لونها و مذاقها
فی مقلتیه و وجنتیه و ریقه.
ابن حیوس.
فروشد به ماهی و برشد به ماه
بن نیزه و قبه ٔبارگاه.
فردوسی.
به روز نبرد آن یل ارجمند
به شمشیر و خنجر به گرز و کمند
برید و درید و شکست و ببست
یلان را سر و سینه و پا و دست.
فردوسی.
مصراع دوم لف است و چهارم نشر است ومصراع سوم نشر دوم است و لف چهارم.
بسوزد بدوزددل و دست دانا
به بی خیر خارش به بی نور نارش.
ناصرخسرو.
( مصراع اول لف و نشر مرتب و مصراع دوم لف و نشر مشوش یا نامرتب است ).
گفتم چو رشوه بودو ریا مال و زهدشان
ای کردگار باز به چه مبتلی شدم.
ناصرخسرو.
جان و دل ولی و عدوی تو روز و شب
از وعده و وعید تو پر نور و نار باد.
مسعودسعد.
دست با رحم و تیغ بی رحمش
گه زرافشان و گه سرافشان باد.
مسعودسعد.
از عفو و خشم تو دو نمونه ست روز و شب
وز مهر و کین تو دو نمونه ست شهد و سم.
مسعودسعد.
آن روشن و تیره عارض و زلفش
چون روی پری است و رای اهریمن.
مسعودسعد.
نور و ظلمت بود به عفو و به خشم
آب و آتش بود به مهر وبه کین.
مسعودسعد.
آری به قوت و مدد و تربیت شود
باران و برگ و گل ، گهر و اطلس و عسل.
انوری.
دوم آن است که نشر بر ترتیب لف نباشد، چنانکه ابونصر فراهی گوید:
لف و نشر مشوش آن را دان
که دو لفظ آورند و دو معنی
لفظ ثانی به معنی اول
لفظ اول به معنی ثانی.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر ) در نوردیدن چیزی را پیچیدن لوله کردن : مقابل نشر . ۲- ( اسم ) نورد طی . یا در لف چیزی . در طی آن لای آن جوف آن : در لف پاکت . یا لف و نشر . آوردن چند کلمه دریک جا( لف ) و سپس آوردن چند کلم. دیگر که مربوط و متعلق به چند کلم. اول باشند ( نشر ) و آن بر دوقسم است : یا لف و نشر مرتب . شاعر گوید : لف ونشر مرتب آنرا دان که دو لفظ آورند و دو معنی : لفظ اول بمعنی اول لفظ ثانی بمعنی ثانی . ( نصاب ) مثال : از عفو و خشم تو دو نمونه است روز وشب وز مهر و کین تو دو نمونه است شهد وسم . ( مسعود سعد .۳۴۱ ) یا لف و نشر مشوش . شاعر گوید : لف و نشر مشوش آنرا دان که دو لفظ آورند و دو معنی : لفظ ثانی بمعنی اول لفظ اول بمعنی ثانی . ( نصاب ) و این نیز بر دوقسم است : الف - بعکس ترتیب لف است مانند : چون ز گهر سخن رود در شرف و جلال و کین چون اسد و اثیر و خور نوری و ناری و نری . ( خاقانی لغ. ) ب - آنکه مختلط و درهم باشد مثلا: در باغ شد از قد و رخ و زلف توبی آب گلبرگ طری سرو سهی سنبل سیراب . ( لغ. )
پراکنده کردن

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] لَفّ و نشر، ربط دادن مطالبی به چند مطلب پیش گفته به طور مرتّب یا غیرمرتّب (مشوّش) را می گویند.
«لَفّ» در اصل لغت به معنای پیچیدن و تاکردن، و «نشر» به معنای گستردن و بازکردن است. «لفّ و نشر» یکی از انواع اسلوب بدیعی قرآن است که به ترتیب کلام مربوط می شود و در اصطلاح به این صورت است که دو یا چند مطلب آورده شود و پس از آن، چند امر دیگر از قبیل صفات، افعال یا معانی بیاورند که هر کدام از آن ها به یکی از چند مطلب اولیه مربوط باشد؛ بدون این که تعیین کنند به کدام یک از آن مطالب برمی گردد؛ بلکه به فهم و ذوق شنونده اعتماد می کنند.
انواع لفّ ونشر
لفّ ونشر بر دو گونه است:
← لفّ و نشر مرتّب
۱. ↑ قصص/سوره۲۸، آیه۷۳.
...

[ویکی فقه] لف و نشر (ابهام زدایی). واژه لف و نشر ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • لف و نشر (ادبیات فارسی)، یکی از اصطلاحات ادبیات فارسی به معنای نحوه ارتباط کلمات مرتبط باهم در متن• لف و نشر (علوم قرآنی)، یکی از اصطلاحات استعمال شده در آیات قرآن به معنای ربط دادن مطالبی به چند مطلب پیش گفته به طور مرتّب یا غیرمرتّب (مشوّش)
...

[ویکی فقه] لف و نشر (ادبیات فارسی). یکی از اصطلاحات ادبیات فارسی، لف و نشر می باشد که در شعر و نثر کاربرد دارد، که در اصطلاح علم بدیع به نحوه ارتباط کلمات مرتبط باهم در متن ادبی، لف و نشر گفته می شود.
«لف» در لغت به معنای پیچیدن و تا کردن است و «نشر» به معنای باز کردن و گستردن.در اصطلاح علم بدیع، لف و نشر عبارت از این است که یک یا چند واژه در قسمتی از سخن (عموماً مصراع، یا بیت) ذکر می شود و در قسمت بعدی (مصراع یا بیت بعدی) واژگان مربوط به آن ها آورده می شود، به نحوی که می توان دو به دو این واژه ها را به هم مربوط کرد.به کلماتی که ابتدا ذکر می شود لف، و کلماتی که به آن ها مربوط می شود، نشر می گویند. برای مثال:فغان ز جغد جنگل و مُرغوای او که تا ابد بریده باد نای او •••• بریده باد نای او تا ابد گسسته و شکسته، پر و پای او (بهار)در بیت دوم لف و نشر به کار رفته به این ترتیب که: واژۀ «گسسته» در مصرع دوم آمده و واژۀ مربوط به آن یعنی «پر» با فاصله ذکر شده؛ همینطور «شکسته» که واژۀ مربوط به آن «پای» است. در این صنعت تلاشی که ذهن خواننده یا شنونده برای یافتن ارتباط بین کلمات می کند، باعث لذت ذوقی او می شود.
اقسام لف و نشر
برای لف و نشر دو قسم بیان کرده اند: لفو نشر مرتب و مشوش.
← لف و نشر مرتب
۱. ↑ شمسا، سیروس، نگاهی تازه به بدیع، تهران، فردوس، ۱۳۷۵، چاپ هشتم، ص۱۱۵.۲. ↑ میرصادقی (ذوالقدر)، میمنت، واژه نامه هنر شاعری، تهران، کتاب مهناز، چاپ سوم، ص۳۶۵.۳. ↑ همایی، جلال الدین، فنون و صناعات ادبی، تهران، نیما، ۱۳۸۰، چاپ هجدهم، ص۲۷۹.
منبع
...

دانشنامه آزاد فارسی

لَفّ و نَشر
(به معنای پیچیدن و پراکندن) در اصطلاح بدیع آوردن دو یا چند چیز و سپس آوردن کلمات یا تعبیرات یا فعل های مربوط به آن ها. لف و نشر به دو نوع است: ۱. لف و نشر مرتب، که در آن لوازم هریک از چیزها به ترتیب قرارگرفتن همان چیزها آورده شود: نباشد چون جبین و زلف و رخسار و لبت هرگز/مه روشن، شب تیره، گل سوری، میِ احمر/ز درد و حسرت و اندیشه و تیمار تو دارم/ جگر گرم و نفس سرد و لبان خشک و دو دیده تر (عبدالواسع جبلی) که به ترتیب جبین و مه روشن، زلف و شب تیره، رخسار و گل سوری، لب و می، درد و جگر گرم، حسرت و نفس سرد، اندیشه و لبان خشک، تیمار و دیدۀ تر ذکر شده اند؛ ۲. لف و نشر مشوّش، که در آن لوازم مربوط به چیزها به ترتیبِ قرارگرفتن آن چیزها نباشد: آن نه زلف است و بناگوش که روز است و شب است/و آن نه بالای صنوبر که درخت رطب است (سعدی) که شب و زلف، و روز و بناگوش به هم مربوط اند، اما به ترتیبِ مشابه قرار نگرفته اند.

پیشنهاد کاربران

روشن سازی
معنی لف:لف چند معنی دارد
لف و نشر مرتب : پیچش و گسترش بسامان
دکتر کزازی واژه ی پیچش و گسترش بسامان را در نوشته های خود به جای لف و نشر مرتب بکار برده است.
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۱۷.

بپرس