لغت شناس. [ ل ُ غ َ ش ِ ] ( نف مرکب ) لغت دان. زبان دان : این مرد را طوطیی بود سخنسرای و صادق و لغت شناس و ناطق. ( سندبادنامه ص 86 ).
( صفت ) ۱- آنکه از هویت و معانی لغات آگاه است عالم لغت شناسی . ۲- زبان دان : این مرد را طوطیی بود سخن سرا ی و صادق و لغت شناس و ناطق