لغب
لغت نامه دهخدا
لغب. [ ل َ غ َ ] ( ع اِ ) موی گردن. یقال : اخذبلغب رقبته ؛ یعنی دریافت آنرا ( ؟ ). ( منتهی الارب ).
لغب. [ ل َ ] ( ع مص ) لغوب. سخت مانده گردیدن. || خبر دروغ پیدا کردن نزد قوم. || تباهی انداختن میان قوم. ( منتهی الارب ). به فساد آوردن. ( منتخب اللغات ). || به زبان آب خوردن سگ از خنور. ( منتهی الارب ).
لغب. [ ل َ غ ِ ] ( ع ص ) ضعیف. ( مهذب الاسماء ).
فرهنگ فارسی
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۲(بار)
wikialkb: ریشه_لغب
پیشنهاد کاربران
نفرین. انتقام.