لغا

لغت نامه دهخدا

( لغاً ) لغاً.[ ل َ غَن ْ ] ( ع مص ) لاغیة. لغو. بیهوده گفتن و خطا کردن در سخن. ( منتهی الارب ). نافرجام گفتن. ( زوزنی ).

لغاً. [ ل َ غَن ْ ] ( ع مص ) شیفتگی کردن به چیزی و آزمند آن شدن. || بسیار خوردن آب را و سیر نشدن. || آواز کردن کسی را. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

شیفتگی کردن به چیزی و آزمند شدن به آن . یا آواز کردن کسی را .

گویش مازنی

/leghaa/ دو شاخه ی چوبی به اندازه ی پارو برای جا به جایی و زیر و رو کردن دسته های گندم و جو در خرمن

پیشنهاد کاربران

بپرس