لعیب

لغت نامه دهخدا

لعیب. [ ل َ ] ( ع ص ) همبازی. ( دهار ) ( مهذب الاسماء ). || بازیگر :
بر من آمد و آورد برفروخته شمع
چو طبع مرد نشاطی و جان مرد لعیب.
عسجدی.

لعیب. [ ل َ ] ( ع اِ ) شقایق النعمان. ( فهرست مخزن الادویه ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- همبازی . ۲- بازیگر : برمن آمد و آورد بر فروخته شمع طبع مرد نشاطی و جان مرد لعیب . ( عسجدی لغ . )
شقایق النعمان

فرهنگ معین

(لَ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - همبازی . ۲ - بازیگر.

پیشنهاد کاربران

لعیب:بازیکن توانمند وشاخص رشته های مختلف ورزشی مانندفوتبال

بپرس