لعنت گفتن. [ ل َ ن َ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) ( ... کسی را )، لعنت کردن : نباید برسم بد آیین نهادکه گویند لعنت بر آن کاین نهاد.سعدی.چو دینارش ندادم لعنتم گفت که شرم از روی مردانت چو زن باد.سعدی.
( مصدر ) لعنت گفتن کسی را . ۱- لعنت کردن . ۲- بد گفتن ناسزا گفتن : چو دینارش ندادم لعنتم گفت که شرم از روی مردانت چو زن باد . ( سعدی لغ. )