لعل لب

لغت نامه دهخدا

لعل لب. [ ل َ ل َ ] ( ص مرکب ) کنایه از معشوق. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

آنکه دارای لبی لعل فام باشد ۲- روشنی وسفید.

پیشنهاد کاربران

کبک لب. [ ک َ ل َ ] ( ص مرکب ) که لبی چون کبک زیبا دارد. || مجازاًزیبالب. لعل لب، بمناسبت سرخی منقار او :
در گریه ٔ وداع تذروان کبک لب
طاووس وار پای گل آلود می بریم.
خاقانی.

بپرس