لعقه

لغت نامه دهخدا

( لعقة ) لعقة. [ ل َ ق َ ] ( ع اِ ) یکبار لیسیدن. ( منتهی الارب ). لعق. || اندک هرچه باشد. یقال : فی الارض لعقة من ربیع؛ ای قلیل من الرطب. ( منتهی الارب ).

لعقة. [ ل ُ ق َ ] ( ع اِ ) آنچه در کپچه و ملعقه برداشته شود. ( منتهی الارب ). مقداری که در یک ملعقه جای گیرد. || از معجونات وزنی معادل چهار مثقال. ( مفاتیح ).

فرهنگ فارسی

آن که در کپیچه و معلقه برداشته شود . مقداری که در یک معلقه جای گیرد .

پیشنهاد کاربران

بپرس