لعبگر. [ ل َ گ َ ] ( ص مرکب ) بازیگر : باغ دیبارخ پرندسلب لعبگر گشت و لعبهاش عجب.فرخی.فاخته راست به کردار یکی لعبگر است درفکنده به گلو حلقه مشکین رسنا.منوچهری.
( صفت ) ۱- بازی گر .۲- حقه باز مشعبد : باغ دیبا رخ پرند سلب لعبگر گشت و لعبهاش عجب . ( فرخی . چا . د . ۱۳ )بازیگر . باغ دیبا رخ پرند سلب