[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
عبر (۹ بار)
ل (۳۸۴۲ بار)
«عِبْرَةٌ» در اصل از مادّه «عبور» گرفته شده است که به معنای گذشتن از حالی به حال دیگر، یا از جایی به جای دیگر است، و به اشک چشم «عَبْرَة» (بر وزن حسرت) می گویند; زیرا از چشم عبور می کند و به کلمات که از زبان ها و گوش ها می گذرد نیز عبارت می گویند، و عبرت گرفتن از حوادث نیز به خاطر آن گفته می شود که انسان از آنچه می بیند می گذرد، و از حقایقی در پشت سر آن آگاه می شود.
بر وزن فلس . اصل عبر گذشتن از حالی به حال است، اما عبور مخصوص است بگذشتن از آب خواه بوسیله شنا باشد یا کشتی یا پل یا حیوانی. عبرة به فتح اول به معنی اشک چشم از آن مشتقّ است. عبارت کلامی است که در هوا عبور کرده از زبان گوینده بگوش سامع میرسد. اعتبار و عبرة حالتی است که از معرفت محسوس به معرفت غیر محسوس رسیده میشود. تعبیر مخصوص به خواب است که آن را از ظاهر به باطلش عبور میدهد (مفردات). فکر میکنم: قول راغب در بیان این ماده کافی است گر چه با سائر گفتهها کمی تفاوت دارد. در مجمع فرمود: اصل باب به معنی نفوذ است. *. در آن چه گفته شد با بصیرتان را عبرتی است که از این محسوس مشاهد به غیر محسوس پی ببرند. *. در لغت آمده: «عبر الرؤیا عبراً و عبارةً: فسّرها» یعنی ای بزرگان قوم درباره خواب من اظهار رأی کنید اگر میتوانید خواب را تفسیر کنید و آن را به واقع عبور دهید، تعبیر و عبر هر دو به یک معنی است. * . «عابِری» در اصل «عابِرینَ» است در اثر اضافه نونش ساقط شده اگر مراد از صلوة نماز باشد مراد از عابری سبیل مسافر است یعنی در حال مستی و در حال جنابت نماز نخوانید مگر آن که در سفرباشید که با تیمّم میتوانید بخوانید و اگر مراد مواضع صلوة و مساجد باشد یعنی به مساجد باشد یعنی به مساجد در حال مستی وارد نشوید و نیز در حالت جنابت مگر آن که بصورت عبور از دری به دری باشد (جوامع المجامع) به نظر من احتمال اول قوی است. که ذیل آیه مطلب را روشن میکند و قید عدم وجدان آب در سفر نیز ذیل معلوم میشود.
عبر (۹ بار)
ل (۳۸۴۲ بار)
«عِبْرَةٌ» در اصل از مادّه «عبور» گرفته شده است که به معنای گذشتن از حالی به حال دیگر، یا از جایی به جای دیگر است، و به اشک چشم «عَبْرَة» (بر وزن حسرت) می گویند; زیرا از چشم عبور می کند و به کلمات که از زبان ها و گوش ها می گذرد نیز عبارت می گویند، و عبرت گرفتن از حوادث نیز به خاطر آن گفته می شود که انسان از آنچه می بیند می گذرد، و از حقایقی در پشت سر آن آگاه می شود.
بر وزن فلس . اصل عبر گذشتن از حالی به حال است، اما عبور مخصوص است بگذشتن از آب خواه بوسیله شنا باشد یا کشتی یا پل یا حیوانی. عبرة به فتح اول به معنی اشک چشم از آن مشتقّ است. عبارت کلامی است که در هوا عبور کرده از زبان گوینده بگوش سامع میرسد. اعتبار و عبرة حالتی است که از معرفت محسوس به معرفت غیر محسوس رسیده میشود. تعبیر مخصوص به خواب است که آن را از ظاهر به باطلش عبور میدهد (مفردات). فکر میکنم: قول راغب در بیان این ماده کافی است گر چه با سائر گفتهها کمی تفاوت دارد. در مجمع فرمود: اصل باب به معنی نفوذ است. *. در آن چه گفته شد با بصیرتان را عبرتی است که از این محسوس مشاهد به غیر محسوس پی ببرند. *. در لغت آمده: «عبر الرؤیا عبراً و عبارةً: فسّرها» یعنی ای بزرگان قوم درباره خواب من اظهار رأی کنید اگر میتوانید خواب را تفسیر کنید و آن را به واقع عبور دهید، تعبیر و عبر هر دو به یک معنی است. * . «عابِری» در اصل «عابِرینَ» است در اثر اضافه نونش ساقط شده اگر مراد از صلوة نماز باشد مراد از عابری سبیل مسافر است یعنی در حال مستی و در حال جنابت نماز نخوانید مگر آن که در سفرباشید که با تیمّم میتوانید بخوانید و اگر مراد مواضع صلوة و مساجد باشد یعنی به مساجد باشد یعنی به مساجد در حال مستی وارد نشوید و نیز در حالت جنابت مگر آن که بصورت عبور از دری به دری باشد (جوامع المجامع) به نظر من احتمال اول قوی است. که ذیل آیه مطلب را روشن میکند و قید عدم وجدان آب در سفر نیز ذیل معلوم میشود.
wikialkb: لَعِبْرَة