لظ

لغت نامه دهخدا

لظ. [ ل َظظ ] ( ع ص ) مرد دشوارخوی. درشت خوی. || مرد درشت سختگیر. ( منتهی الارب ).

لظ. [ ل َظظ ] ( ع مص ) لازم بودن چیزی را. || ستیهیدن. لظیظ. || راندن. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

لازم بودن . یا راندن

پیشنهاد کاربران

باسلام . لظ به چه معناست؟؟
خواستم کمی درنگ کرده تا بارم اطلاعاتی دوستان را ببینم.
راهنمایی= باید دهن خودرا از تمام یافته های خود د عملتان خاموش کرده و علم خود را درمسیر جدید بکار بسته تا بتوانید معانی حرف ها را بواحد بفهمید در غیر اینصورت و عدم ورود خلاقیت در عملتان هرگز به جواب نخواهید رسید
...
[مشاهده متن کامل]

باتشکر

لظ چیست؟ بنظر من کسی نمی تواند آنرا معنی کند پس بهتر میبینم که کمی به دوستان فرصت دهم تا ببینم بارم اطلاعاتی دوستان چقدره؟ باتشکر
راهنمایی = از علم منحصر شده و قفل شده خودتان بیرون آمده و در مسیر جدیدی از آن استفاده کرده تا بتوان معنی حروف را فهمید
...
[مشاهده متن کامل]

باید ذهنتان را خاموش کنید تا بتوانید برنده شوید
ممنون

بپرس