لطیفه گو. [ ل َ ف َ / ف ِ ] ( نف مرکب ) لطیفه سرا. لطیفه گوی. رجوع به لطیفه و لطیفه گوی شود : گفتم سخن تو گفت حافظ گفتاشادی همه لطیفه گویان صلوات.حافظ.
( صفت ) آنکه سخنی نغز و نیکو گوید لطیفه سرا جمع : لطیفه گویان : گفتم :سخن تو گفت حافظ گفتا : شادی همه لطیفه گویان صلوات . ( حافظ لغ. )
gagger (اسم)فریب دهنده، بذله گو، شوخی کننده، لطیفه گوhumorist (اسم)بذله گو، لطیفه گو، ادم شوخ، فکاهی نویسhumourist (اسم)بذله گو، لطیفه گو، ادم شوخ، فکاهی نویسjaper (اسم)لطیفه گوwisecracker (اسم)لطیفه گوwitty (صفت)شوخ، عاقل، ظریف، کنایه دار، بذله گو، لطیفه گو، لطیفه دار