لطم
لغت نامه دهخدا
لطم. [ ل ُ طُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ لطیم. ( منتهی الارب ).
لطم. [ ] ( اِ ) قسمی ماهی در دریای هند. ( دمشقی ).
فرهنگ فارسی
۱- ( مصدر ) صدمه زدن آسیب رسانیدن . ۲- تپانچه زدن بررخسار وبراندام سیلی زدن . ۳- ( مصدر ) آسیب یافتن .
قسمی ماهی در دریای هند
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید