لطفعلیخان

لغت نامه دهخدا

لطفعلیخان. [ ل ُ ع َ ] ( اِخ ) فرزند باباعلی بیگ کوسه احمدلوی افشار. که به امر علیقلیخان برادرزاده نادرشاه کشته شد. ( مجمل التواریخ گلستانه صص 292-293 ).

لطفعلیخان. [ ل ُ ع َ ] ( اِخ ) داغستانی ، متخلص به لطف. عم علیقلیخان و صاحب ثروت و سامان. این بیت او راست :
خانه جانم ز غم کردی خراب
خوب کردی خانه ات آباد باد.
( قاموس الاعلام ترکی ).

لطفعلیخان. [ ل ُ ع َ ] ( اِخ ) گرجی. توپچی باشی کریمخان زند. ( مجمل التواریخ گلستانه ص 339 ).

لطفعلیخان. [ ل ُ ع َ ] ( اِخ ) زند، پسر جعفرخان بن صادق خان یعنی نواده برادری کریمخان زند و هشتمین [ و آخرین پادشاه ] از سلاطین زندیه که از 1203 تا 1209 ملک رانده است. وی در آغاز کار غالباً در رکاب پدر با وجود جوانی شمشیر میزد و در مدت کمی که پادشاهی کرد با وجود کمی سن به فتوحاتی مهم نایل آمد و از خود رشادتها و شجاعتها بسیار بروز داد و تا زنده بود آغا محمدخان قاجار از او بر جان و دولت خویش بیمناک بود. اما دولت زندیه به علت جوانی و غرور لطفعلیخان و بی تجربگی و خالی بودن وی از سیاست و مردم داری و غیره به زودی از پای درآمد و دولت زندیه قاجاریه را مسلم گشت. در سال 1203 که جعفرخان به توطئه بعضی از امیران زندیه مسموم و مقتول گشت ، لطفعلی خان مأمور بنادر و سواحل خلیج فارس بود و چون از قتل پدر آگاهی یافت به سرعت خود را به شیراز رسانید و پایتخت را از صید مرادخان که جانشین جعفرخان شده بود گرفت و توطئه کنندگان قتل پدر را کشت و خود در سال 1203 به تخت پادشاهی جلوس کرد. در همین سال آغا محمدخان قاجار برادر خود جعفرخان و سردار خود مصطفی خان دولو را به شیراز فرستاد و خود نیز در عقب ایشان به فارس آمد و شیراز در محاصره افتاد و چون مقاومت لطفعلی خان سخت شد آغا محمدخان به طهران برگشت. در اوایل سال 1204 لطفعلی خان که سپاهیان خود را برای مقاومت کافی نمی دید برای جمعآوری استعدادلشکری به طرف دشتی و دشتستان روانه گردید و اعیان شیراز آغا محمدخان را به ضبط آن شهر دعوت کردند. لطفعلی خان پس از مراجعت از دشتستان بار دیگر شیراز را مسلم خود کرد و این بار به قصد جنگ با خان قاجار روانه اصفهان شد و شیراز را به حاجی ابراهیم کلانتر سپرد و برای آنکه از او در غیاب خود حرکت خلافی سر نزند پسر او را نیز برسم گروگان با خود برد اما همین که اختیار شیراز به دست حاجی ابراهیم کلانتر افتاد، چون میدانست که لطفعی خان بر نیات باطنی او آگاهی یافته از یک طرف در شیراز به دستگیری بزرگان خاندان زند پرداخت و از طرف دیگر عبدالرحیم خان برادر خود را که در اردوی لطفعلی خان بود به شوراندن لشکریان او واداشت. به این ترتیب ، بیشتر همراهان لطفعلی خان که کسانشان در شیراز مورد تهدید و تعرض کلانتر بودند شبانه از قمشه محل اردو پراکنده شدند و لطفعلی خان به همین علت از جلوی آغا محمدخان منهزم گردید و به شیراز برگشت ، اما کلانتر و یاران او جوان رشید زند را به شهر راه ندادندو او چاره ای ندید جز اینکه به جانب بوشهر رهسپار گردد. مصطفی خان دولو به شیراز آمد و از جانب آغا محمدخان حکومت آنجا را به کلانتر سپرد. لطفعلی خان در تمام مدت سال 1205 با قوای مختصری که جمع آورده بود در حدود کازرون و شیراز با اتباع مصطفی خان قاجار و حاجی ابراهیم کلانتر زد و خورد میکرد، ولی به علت کمی استعداد لشکری به غلبه بر ایشان توفیق نمی یافت. در بهار سال 1206 آغا محمدخان تصمیم کرد که خود شخصاً به دفعلطفعلی خان عازم فارس شود به همین نیت با لشکری مستعد به اصفهان آمد و پس از سپردن این شهر به حسینقلی خان پسر دیگر حسنقلیخان جهانسوز با نهایت احتیاط راه زرقان را که لطفعلی خان در آنجا بود در پیش گرفت. لطفعلی خان که از حرکت آغا محمدخان از اصفهان اطلاع یافته بود پیش دستی کرده به جلو او شتافت و در نزدیکی اَبرج پانزده فرسخی شمال شیراز بر اردوی آغا محمدخان دلیرانه حمله برد و پس از متفرق ساختن ایشان تا سراپرده آغا محمدخان پیش تاخت و چیزی نمانده بود که کار او را بسازد، اما یکی از حاضران به لطفعلی خان چنین فهماند که آغا محمدخان گریخته و فتح میسر شده است. و بهترآن است که برای تصرف سراپرده آغا محمدخان تا صبح صبر کند و به این وسیله از افتادن نفایس آن به دست لشکریان احتراز کند. چون صبح شد و لطفعلی خان دانست که آغامحمدخان در سراپرده خویش است و نظم سپاهیان متعدد او نیز برقرار شده ، دریافت که با همراهان معدود تاب مقاومت ندارد، ناچار به سمت خراسان گریخت آغامحمدخان به راحت وارد شیراز شد و پس از کور کردن عده ای از بزرگان زندیه و تصرف اموال ایشان حسینقلی خان را از اصفهان به آنجا خواست و او را با نیابت کلانتر به حکومت فارس برگزید و قلعه شیراز را خراب کرد. پس از فرار از ابرج لطفعلی خان به یاری عده ای سوار که حکمران طبس باو داده بود باز مدتی در حدود یزد و ابرقو و نیریز با طرفداران قاجاریه زد و خورد میکرد تا در سال 1208 به دعوت مردم کرمان به آنجا رفت و آن شهر را مرکز اقامت و پایتخت خود قرار داد. رسیدن خبر استیلای لطفعلی خان بر کرمان آغا محمدخان را که عازم تسخیر خراسان بود بر آن داشت که از این قصد منصرف شود و رهسپارکرمان گردد. پس از وصول آغا محمدخان به نزدیکی کرمان لطفعلی خان بعد از یک زد و خورد و شکست در شهر متحصن گردید و خان قاجار آنجا را در محاصره گرفت و تا چهار ماه سرگرم این کار بود. عاقبت چون نتوانست به شهرراه یابد و سرما نیز لشکریان او را بیطاقت کرده بود، مصمم شد که از این کار دست بردارد. اما در همین اوان محافظین یکی از دروازه های شهر بر لطفعلی خان خیانت کردند و راه را برای ورود قاجاریه به کرمان باز کردند. لطفعلی خان مهاجمین را شکست داد و راه باز شده رابست و اما بار دیگر گرفتار خیانتی از این قبیل شد واین مرتبه دوازده هزار تن از سپاهیان آغا محمدخان به شهر ریختند لطفعلی خان تا قدرت داشت با ایشان جنگید،لیکن همین که دید دیگر همراهی برای او نمانده است اسب خود را از یکی از خندقهای شهر از میان محاصره کنندگان گذراند و به شهر بم پناه برد. پس از تسخیر کرمان آغا محمدخان حکم به ویرانی و قتل عام و تنبیه مردم آنجا داد و امر کرد که از اهالی آنجا بیست هزار جفت چشم بکنند و به او تحویل دهند و به قدری از او و از سپاهیان او به شهر صدمه رسید که از حد وصف خارج است وکرمان را شهر کوران نامیدند. حاکم بم چون برادر خودرا که از یاران لطفعلی بود همراه او ندید به تصور اینکه اسیر آغا محمدخان شده است ، مصمم گردید که لطفعلی خان را دستگیر کند و با سپردن او به آغا محمدخان برادر خود را رها سازد. لطفعلی خان از این معنی آگاه شدو خواست بگریزد، لیکن در حین فرار از دست یاران حاکم بم زخم برداشت و اسیر شد و به آغا محمدخان تسلیمش کردند. آغا محمدخان ابتدا به دست خود دو چشم جوان زیبای رشید زند را از حدقه بیرون آورد و بعد از تصرف دو قطعه الماس دریای نور و تاج ماه که به بازوی لطفعلی خان بسته بود او را در ربیعالاول 1209 به این وضع زار به طهران فرستاد و خود به شیراز رفت و سپس از شیراز به حاکم طهران دستور داد که لطفعلی خان را به قتل رساند و ظاهراً این کار به اغوای حاج ابراهیم کلانتر صورت گرفت. این رباعی منسوب به لطفعلی خان و یا وصف حال اوست که در شکست خویش و غلبه آغا محمدخان گفته :بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

لطفعلیخان زند هشتمین و آخرین پادشاه زند ( جل. ۱۲٠۳ - مقت. ۱۲٠۹ ه.ق . ) . وی پسر جعفر خان پسر صادق خان یعنی نواده برادری کریمخان زند بود . پدرش از آغا محمد خان شکست خورد و مسموم شد . لطفعلیخان که در این زمان مامور بنادر خلیج بود همینکه از قتل پدر آگاهی یافت شیراز را از چنگ مرادخان گرفت و قاتلین پدر را کشت و بتخت نشست ( در ۲۲ سالگی ) در سال ۱۲٠۴ ه.ق . آغا محمد خان قاجار بقصد جنگ با او روی بشیراز آورد . لطفعلیخان شیراز را ترک کرد و بدشتستان گریخت و آغا محمد خان آن شهر را گرفت . سال بعد لطفعلی خان بکمک حاجی ابراهیم کلانتر شیراز را پس گرفت و پی در پی با آغا محمد خان در زد و خورد بود تا در سال ۱۲٠۹ ه.ق . بدست وی کشته شد و بدین سان پادشاهی خاندان زند بپایان رسید .
زند پسر جعفر خان بن صادق خان یعنی نواده برادری کریمخان زند و همنشین از سلاطین زندیه .

پیشنهاد کاربران

بپرس