بهتر است وقتی کسی میخواد در مورد تاریخ نظر بدهد حداقل یکی دو کتاب از دوران قبل و بعد ( کتاب معتبر ) بخواند و گرنه هر حرف بی سند و مدرک, و بدون ارزیابی صحیص رو میشه در مورد همه گفت.
بدون شک دوره زندیه تنها دوره ای است که مردم ایران توانستن نفس راحتی بکشن و کمتر خبری از جنگ, لشگر کشی و ظلم بوده.
... [مشاهده متن کامل]
( سند تاریخی ) :در آخر یک نقاشی هست از هدیه دادن دربار عثمانی به کریم خوان زند ( که لازم هم نیست باسواد باشه آدم تا درکش که, کافی گوگل سرچ ساده کنه ) جهت التماس و خواهش که با اونها کاری نداشته باشن که در نهایت هم موثر نشد و زندیان بصره رو به خاک ایران ملحق کردن ( تنها جنگ خارجی زندیان )
چطور در جنگ توانستن عثمانی اون زمان که حتی کشتی های بریتانیا هم به کمکشان اومد بود رو شکست بدن و بعدعده ای اندک از ما بگیم مقتدر نبوده. اقتدار در چیست?ایجاد رعب و وحشت!جنایت!
آغامحمدخان قاجار پس از ۳ ماه اقامت در فارس دید در جنوب ایران و به خصوص در شیراز تنها لطفعلی خان را شاه می دانند، دستور به کشتنش داد. مرگ لطفعلی خان زند را از طریق خفه کردن نوشته اند. او در زمان مرگ ۲۶
... [مشاهده متن کامل] ساله بود. خان زند را در بقعه امامزاده زید در تهران به خاک سپردند. مامزاده زید رو میبینید. به امامزاده که رسیدید کنار مسجد یه اتاقک برای آرامگاه درست کردند که به این صورت هست؛ کاملا اتاقک جدا از مسجد هست و چفت و بست و قفل است.
درود بر کریم خان زند ( لک )
بهترین شمشیرزن تاریخ شرق
سلام دروبر لطفعلی خان زند خدارحمتش کن صورت خیلی خوشگله مبارک باشید ایران افتخار قهرمانی
نظر فتحعلی شاه درباره لطفعلی خان زند
دکتر سعید میرسعیدی
سرهارفورد جونز سفیر انگلستان در دربار فتحعلی شاه شرح ماموریت خود در سال های ۱۸۰۷ تا ۱۸۱۱ میلادی را به طور مفصل نگاشته است. اما این اولین سفر او به ایران نبود. جونز پیش از این نیز وقتی نماینده تجاری کمپانی هندشرقی در بصره بود، دوبار در اواخر دوره زندیه به ایران آمده بود و در شیراز با جعفرخان و لطفعلی خان دو پادشاه آخر زندیه دیدار کرده بود. دوستی و رابطه نزدیک او با لطفعلی خان آخرین پادشاه زند در میان ایرانیان بسیار شهرت داشت، از این رو وقتی شانزده سال بعد در مقام و هیات سفیر به ایران آمده بود روزی فتحعلی شاه با کنجکاوی از او درباره روابط و سوابقش با لطفعلی خان سوال کرده بود.
... [مشاهده متن کامل]
نظر فتحعلی شاه درباره لطفعلی خان زند
این گفت وگو در آذربایجان و در اردوی شاه قاجار در اواخر دوره سفارت جونز در ایران و حدود سال ۱۸۱۰ یا ۱۸۱۱ میلادی و حدود شانزده سال بعد از قتل لطفعلی خان اتفاق افتاده است. جونز علاوه بر روابط نزدیک با میرزابزرگ ( میرزاعیسی پدر میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی ) که سابقه اش به دوره زندیه بازمی گشته به ادعای خودش با فتحعلی شاه نیز رابطه صمیمی و خوبی فراتر از تشریفات رسمی داشته است. در این کتاب جونز از خسرو پسر لطفعلی خان نام می برد که سال ها پیش در کودکی در باغی در شیراز با او آشنا شده بود. اما در این هنگام ورق روزگار برگشته بود و شاهزاده خردسال دیروز، خواجه ای در دربار دشمن بود. او در زمان واقعه محاصره کرمان به فرمان آقامحمدخان در خردسالی اخته شده بود و در زمان دیدار جونز و فتحعلی شاه حدودا بیست و پنج سال داشت.
از توصیفات جونز و نیز طبق بعضی روایات دیگر به نظر می رسد او در دربار قاجار معتبر و محترم بوده و فتحعلی شاه با او به محبت رفتار می کرده است. همچنین در این گفت وگو به حساسیت آقامحمدخان در مورد جونز در زمان فتح شیراز و سقوط زندیه در سال ۱۲۰۶ ه. ق هم اشاره شده است. طبق نوشته خود جونز آقامحمدخان از حضور او در دربار زند و روابط اقتصادی او در شیراز با حکومت زندیه مطلع شده بود و حتی میرزاحسین وزیر زندیه نگران بوده است که در زمان تسلط حاجی ابراهیم بر شیراز و شروع ارتباط او با قاجارها حکم بازداشت جونز از طرف آقامحمدخان برسد. اما مرد انگلیسی در قامت یک تاجر، موفق به خروج از شیراز تحت تسلط حاجی ابراهیم خان کلانتر شده بود و از چنگ آقامحمدخان که چند ماه بعد به شیراز دست یافت گریخته بود. سرهارفورد جونز شرح این گفت وگو را چنین آورده است: �شاه هفته ای یکی دو بار به دنبال من می فرستاد تا در محوطه میانه با او ملاقات کنم.
در این ملاقات ها، گاه میرزا شفیع و میرزا بزرگ هم حضور داشتند و گاهی وقت ها نبودند. یک بار هنگامی که با شاه تنها بودم، از من خواست تا آنچه میان من و شاه مرحوم لطفعلی خان زند گذشته بود را برایش تعریف کنم و اضافه کرد که داستان های عجیبی از رابطه نزدیک من با او و داستان های عجیب تری درباره لطفی که او در حق من داشته، شنیده است و در خاتمه حرف هایش گفت: �به همین خاطر بود که اسم شما در کتاب سیاه عمویم ( یعنی آقامحمد خان ) با حروف درشت و پررنگ نوشته شده بود و اگر شما به دست او می افتادید فکر نمی کنم به این سادگی ها می توانستید خلاص شوید. � آنگاه من درباره لطفعلی خان، تقریبا همان مطالبی را برای شاه گفتم که در اوایل کتاب �سلسله قاجار� آمده است و هنگامی که به آن قسمت رسیدم که آن پادشاه به اصرار از من می خواست تا آن الماس های درشت را از او قبول کنم، شاه حرفم را قطع کرد و گفت: � آه بله، به خاطر دارم میرزاحسین به عمویم می گفت که هر چه باشد او مالکیت آن جواهرات گرانبها را به آن فرنگی ای مدیون بود که آن قدر مخالفش بود و تهدیدش می کرد. �
همچنین هنگامی که گفت وگوی میان آن شاهزاده خردسال و خودم در باغ وکیل را برای شاه تعریف کردم، گفت: �خسرو اینجا است؛ آیا دوست دارید او را ببینید؟ فردا او را نزد شما می فرستم. من نمی توانم آنچه بر سر او آمده را تغییر دهم - مرد بیچاره - اما به شما می گویم که اگر به جای عمویم، به دست من افتاده بود، چنین بلای سختی بر سرش نمی آمد. پدرش را من هم مجبور بودم به مرگ محکوم کنم چون با توجه به ضدیت او با ما، کار دیگری نمی شد کرد اما حتی در این مورد هم مسلما اگر من به جای عمویم بودم، مرگ آسا ن تری برای او در نظر می گرفتم نه آن طور که عمویم او را زجر داد. او یک شیرمرد حقیقی و بزرگ بود. �
منبع: سرهارفورد جونز، روزنامه سفر خاطرات هیات اعزامی انگلستان به ایران، ترجمه مانی صالحی علامه
لُطفعَلی خان زند
دوران واپسین فرمانروای زند
تاجگذاری ۱۱۶۸ تا ۱۱۷۳ خورشیدی
۱۲۰۳ تا ۱۲۰۹ قمری )
زادروز ۱۱۴۸ خورشیدی
زادگاه شیراز
مرگ ۱۱۷۳ خورشیدی
محل مرگ تهران
آرامگاه امامزاده زید در بازار قدیمی تهران
... [مشاهده متن کامل]
پیش از آغامحمدخان قاجار
پس از صیدمرادخان زند
دودمان زند
پدر جعفرخان زند
دین مسلمان ( شیعه )
لُطفعَلی خان زند ( ۱۱۴۸ - ۱۱۷۳ خورشیدی ) واپسین فرمانروای زند بود که میان سالهای ۱۱۶۸ تا ۱۱۷۳ خورشیدی ( ۱۲۰۳ تا ۱۲۰۹ قمری ) بر سر پادشاهی با هماورد نیرومندش آغا محمدخان قاجار به نبرد پرداخت و سرانجام از او شکست خورد و با مرگ او پرونده دودمان زند نیز بسته شد. طایفه زند یکی از طوایف قوم لک می باشد.
وی پسر جعفرخان زند و نوه صادق خان زند برادر بنیان گذار فرمانروایی زندیان؛ کریمخان زند وکیل الرعایا بود. وی دارای ویژگیهای برجسته بسیاری چون خوش سیمایی، دلاوری، نیرومندی و هوش سرشار بود. وی از ادب و شعر هم بی بهره نبود.
شعر زیر را که در تاریخ ایران بسیار نامور می باشد وی درباره شکستهایش از آغا محمد خان قاجار سروده است:
یا رب ستدی مملکت از همچو منی دادی به مخنثی، نه مردی نه زنی
از گردش روزگار معلومم شد پیش تو چه دف زنی چه شمشیرزنی
محتویات [نهفتن]
۱ معرفی لطفعلی خان زند
۲ خدمات لطفعلی خان زند در راه سازندگی
۲. ۱ جاده سوشه
۲. ۲ تنگاب
۲. ۳ ترمیم حافظیه و زندیه
۳ لطفعلی خان در برابر خان قاجار
۴ مرگ
۵ رفتار آقامحمدخان با بازماندگان واپسین شاه زند
۶ لطفعلی خان در فرهنگ توده
۷ غران
۷. ۱ لطفعلی خان و میرزا مهدی لشکرنویس
۷. ۲ حاج ابراهیم کلانتر
۸ تبارنامه
۹ جُستارهای وابسته
۱۰ برای مطالعه
۱۱ منابع
۱۲ پیوند به بیرون
معرفی لطفعلی خان زند [ویرایش]
لطفعلی خان زندگانی پر افتخاری داشت. در سراسر زندگی او سادگی میابیم لطفعلی خان زند در سال ۱۱۴۸ خورشیدی در شیراز متولد شد. لطفعلی خان چهره زیبایی داشت و ورد زبان عام وخاص شده بود. لطفعلی خان علاوه بر زیبایی بسیار پر قدرت و راستگو درستکار دلیر و شجاع بود وی پسر جعفر بن زند و نوه صادق خان زند برادر بنیان گذار زندیه می باشد. وی از ادب شعر هم بی بهره نبود. او در سوارکاری, شمشیر زنی و در سایر فنون بی مثل بود. نمی توان مهربانی او را از یاد برد همیشه به مردم لبخند می زد و حتی وقتی حاج ابراهیم کلانتر به او خیانت کرد خشمگین نشد.
به همین دلیل او را بهترین شمشیر زن روزگار شرق می نامند. او به همه احترام می گذاشت و در عوض هم از همه احترام می دید و مردم به او عشق می ورزیدند.
لطفعلی خان زند بسیار خدا دوست بود و هنگامی که که آغا محمد خان قاجار به او گفت بر او سجده کند به او گفت : من تنها به خدا سجده می کنم. او برای هر کاری به خدا روی می آورد.
خدمات لطفعلی خان زند در راه سازندگی [ویرایش]
جاده سوشه [ویرایش]
این جاده بین شیراز و سوشه شیراز و بندر عباس و بندر عباس شیاز و بندر لنگه احداث شد که در آن موقع بهترین معماری بود اما به دلیل حمله آغا محمد خان طرح نیمه کاره ماند بی شک این راه بهترین کار برای رونق جنوب ایران بود.
تنگاب [ویرایش]
سد تنگاب که در دوره ساسانیان درست و موجب تخزیب شده بود که این آب ها از دل کوه فیروزآباد به خلیج فارس ریخته می شد.
ترمیم حافظیه و زندیه [ویرایش]
ساخت خود آرامگاه حافظ و سعدی که در حال حاضر شما نمای معماری آن را در این زمان می بینید که معماری حافظه و سعدیه در ذهن هر ایرانی و جهانی است.
لطفعلی خان در برابر خان قاجار [ویرایش]
وی را در حالیکه در نبرد با دشمنان زخمهای سختی را بر بازو و پیشانی برداشته بود به کرمان نزد خان قاجار بردند. او که خون بسیاری را از دست داده بود با همان حال نزار در برابر آقامحمد خان ایستاد و بدو سلام ندادو بدو تعظیم نکرد. آقامحمد خان نیز دستور داد که اصطبل بانانش وی را مورد تجاوز جنسی قرار دهند. فردای آن روز وی را باز به پیش خان قاجار آوردند در حالیکه دیگر هوشی در تن نداشت و آب هم بدو نداده بودند و وی را بر روی زمین می کشیدند. به گزارش تاریخنویسان خان قاجار با نیشخند بدو گفت که: «هان لطفعلی خان! هنوز هم غرور داری؟» واپسین شاه زند که دیگر توان سخن گفتند نداشت تنها سرش را بالا برد و با پلنگ دیدگان بدو نگریستو گفت: «من از تو نمی ترسم ای اخته فرومایه». این ایستادگی خان قاجار را به خشم آورد و دستور نابینا کردن او را داد. برخی نیز نوشته اند که او با دستهای خود چشمهای وی را از کاسه بیرون کشید که دور از واقعیت می باشد.
مرگ [ویرایش]
لطفعلی خان را آقامحمدخان به تهران برد و پس از چندی دستور کشتنش را داد. مرگ وی را به روش خفه کردن نوشته اند. پیکرش را در امامزاده زید در بازار قدیمی تهران به خاک سپردند.
رفتار آقامحمدخان با بازماندگان واپسین شاه زند [ویرایش]
هنگامی که لطفعلی خان از فارس دور شد آقامحمد خان در ذیحجه ۱۲۰۸ در شیراز بر تخت پادشاهی زندیان نشست و نخستین دستوری که داد ویران کردن برج و باروی شیراز بود که یادگار کریم خان بود. فتحعلی خان صبا شاعر دوره زندیان و قاجار در اندوه ویران کردن این باروی شکوهمند چنین سرود:
گردون به زمانه خاک غم ریخت، دریغ با شهد طرب زهر غم آمیخت، دریغ
از کینهٔ دور فلک جورسرشت شیرازهٔ شیراز ز هم ریخت، دریغ
دستور دیگرش بیرون کشیدن استخوانهای کریم خان زند، بنیادگذار پادشاهی زندیان از آرامگاهش بود، وی استخوانهای نخستین زند را به تهران برد و دستور داد که در زیر پله های کاخش جایی که همیشه از آن گذر می کرد خاک کنند تا همیشه بر آن پای نهد. این استخوانها تا پادشاهی رضاشاه پهلوی در همانجا ماند تا در زمان پادشاهی او استخوانها را با احترام بسیار از خاک بیرون آوردند و در جایی دیگر به خاک سپردند. که به خلوت . . .