[ویکی نور] لطائف قصص الأنبیاء علیهم السلام نوشته سهل بن عبدالله تستری (متوفی سال ۲۳۸ هجری قمری) است. این کتاب همان طور که از نامش پیداست به ظرایفی از داستان انبیاء(ع)، با توجه به متن شریف قرآن پرداخته است. این کتاب که مملو از اخبار و آیات بوده و با نگاهی معرفتی گوشه هایی از زندگانی چند تن از انبیاء الهی(ع) را بررسی کرده و در ضمن نکاتی در نماز و تکبیر و حکایات بیان می دارد. تحقیق در نسخه خطی این کتاب توسط کمال علام انجام شده است وهم اکنون نسخه خطی این کتاب در دارالکتب مصر موجود هست و توسط انتشارات دارالکتب العلمیة در بیروت به چاپ رسیده است. این کتاب به زبان عربی و در یک جلد به نگارش درآمده است.
کتاب مطبوع شامل مقدمه ای از محقق - دربردارنده شرح حال نویسنده و توصیف نسخه خطی است- سپس مقدمه مؤلف و هفده فصل است. محقق در مقدمه کتاب، به داستان بعضی از انبیاء(ع) اشاره می کند و در قسمت شرح حال مؤلف، به وصف اساتید و شاگردان نویسنده می پردازد. بعدازآن کتاب با مقدمه ای کوتاه از مؤلف شروع شده و سپس در یازده فصل اول، به بررسی نکاتی از زندگانی یازده تن از انبیاء(ع) پرداخته و بعدازآن در فصل دوازدهم تا هفدهم حکایاتی چند و ظرایفی در نماز و تکبیر و بسم الله الرحمن الرحیم بیان نموده است.
مؤلف کتاب، مقدمه کوتاهش، به حمد و ثنای الهی و صلوات بر رسول اعظم و آل طاهرینش(ع) پرداخته است. سپس از انگیزه تألیف این کتاب سخن می گوید و آن را پاسخی به درخواست های اطرافیانش بیان می کند که البته نام آن شخص یا اشخاص معلوم نیست.
فصل اول کتاب در مورد قصه حضرت آدم(ع) است. ابتدا به نکاتی در مورد خلقت و خلافت الهیه ایشان پرداخته و جریان علم فرشتگان به فساد و خونریزی را مطرح می کند؛ در ادامه عصیان جناب آدم(ع) مطرح گردیده و به جریانات مربوط به ابلیس پرداخته شده است. ایشان از داستان حضرت آدم، نکات بسیاری استخراج نموده و آن را با عنوان «فصل» مطرح نموده است.
فصل دوم کتاب به حضرت نوح(ع) اختصاص دارد. در این فصل ظرایف و لطایفی از درخواست نوح(ع) در مورد پسرش مطرح گردیده و از این مطلب نتایجی مفید در مورد گناه و عذاب گرفته و بعدازاین جریان سوار کردن حیوانات و جانوران به کشتی مورد بررسی قرار گرفته و مطالبی را بیان می کند.
نویسنده چگونگی نفرین کردن حضرت نوح، قومش را یکی از نکاتی است که به آن اشاره می کند. خداوند نفرین را دوست ندارد و نمی پسندد زیرا خود می فرماید «وَ یَدْعُ الْإِنْسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَیْرِ»؛ و انسان (همان گونه که) خیر را فرا می خواند، (پیشامد) بد را می خواند (اسراء، 11)؛ بلکه او دعای خیر و عفو و غفران را می پسندد و خود می گوید: «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ»؛ گذشت پیشه کن و به (کار) پسندیده فرمان ده. (اعراف، 199). حضرت نوح از خداوند چیزی خواست که خود به آن علاقه نداشت و آن هلاکت قومش بود و خداوند آن را در اختیارش قرار داد. برخی نیز گفته اند که حضرت نوح رضایت به نفرین قومش نداشت تا اینکه آیه شریفه وَ أُوحِیَ إِلَى نُوحٍ أَنَّهُ لَنْ یُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ إِلاَّ مَنْ قَدْ آمَنَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا کَانُوا یَفْعَلُونَ ؛ و به نوح وحى شد که: از قوم تو، جز کسانى که ایمان آورده اند هرگز ایمان نخواهد آورد. پس از آنچه مىکردند غمگین مباش. (هود، 36) نازل شد و او پس از ناامید شدن از امتش آن ها را نفرین نمود.
کتاب مطبوع شامل مقدمه ای از محقق - دربردارنده شرح حال نویسنده و توصیف نسخه خطی است- سپس مقدمه مؤلف و هفده فصل است. محقق در مقدمه کتاب، به داستان بعضی از انبیاء(ع) اشاره می کند و در قسمت شرح حال مؤلف، به وصف اساتید و شاگردان نویسنده می پردازد. بعدازآن کتاب با مقدمه ای کوتاه از مؤلف شروع شده و سپس در یازده فصل اول، به بررسی نکاتی از زندگانی یازده تن از انبیاء(ع) پرداخته و بعدازآن در فصل دوازدهم تا هفدهم حکایاتی چند و ظرایفی در نماز و تکبیر و بسم الله الرحمن الرحیم بیان نموده است.
مؤلف کتاب، مقدمه کوتاهش، به حمد و ثنای الهی و صلوات بر رسول اعظم و آل طاهرینش(ع) پرداخته است. سپس از انگیزه تألیف این کتاب سخن می گوید و آن را پاسخی به درخواست های اطرافیانش بیان می کند که البته نام آن شخص یا اشخاص معلوم نیست.
فصل اول کتاب در مورد قصه حضرت آدم(ع) است. ابتدا به نکاتی در مورد خلقت و خلافت الهیه ایشان پرداخته و جریان علم فرشتگان به فساد و خونریزی را مطرح می کند؛ در ادامه عصیان جناب آدم(ع) مطرح گردیده و به جریانات مربوط به ابلیس پرداخته شده است. ایشان از داستان حضرت آدم، نکات بسیاری استخراج نموده و آن را با عنوان «فصل» مطرح نموده است.
فصل دوم کتاب به حضرت نوح(ع) اختصاص دارد. در این فصل ظرایف و لطایفی از درخواست نوح(ع) در مورد پسرش مطرح گردیده و از این مطلب نتایجی مفید در مورد گناه و عذاب گرفته و بعدازاین جریان سوار کردن حیوانات و جانوران به کشتی مورد بررسی قرار گرفته و مطالبی را بیان می کند.
نویسنده چگونگی نفرین کردن حضرت نوح، قومش را یکی از نکاتی است که به آن اشاره می کند. خداوند نفرین را دوست ندارد و نمی پسندد زیرا خود می فرماید «وَ یَدْعُ الْإِنْسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَیْرِ»؛ و انسان (همان گونه که) خیر را فرا می خواند، (پیشامد) بد را می خواند (اسراء، 11)؛ بلکه او دعای خیر و عفو و غفران را می پسندد و خود می گوید: «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ»؛ گذشت پیشه کن و به (کار) پسندیده فرمان ده. (اعراف، 199). حضرت نوح از خداوند چیزی خواست که خود به آن علاقه نداشت و آن هلاکت قومش بود و خداوند آن را در اختیارش قرار داد. برخی نیز گفته اند که حضرت نوح رضایت به نفرین قومش نداشت تا اینکه آیه شریفه وَ أُوحِیَ إِلَى نُوحٍ أَنَّهُ لَنْ یُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ إِلاَّ مَنْ قَدْ آمَنَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا کَانُوا یَفْعَلُونَ ؛ و به نوح وحى شد که: از قوم تو، جز کسانى که ایمان آورده اند هرگز ایمان نخواهد آورد. پس از آنچه مىکردند غمگین مباش. (هود، 36) نازل شد و او پس از ناامید شدن از امتش آن ها را نفرین نمود.
wikinoor: لطائف_قصص_الأنبیاء_علیهم السلام