لصیقی

لغت نامه دهخدا

لصیقی. [ ل َ ] ( اِ ) آذان الارنب. آذان الشاة. آذان الغزال. حکیم مؤمن در تحفه گوید: آذان الدب نیز گویند. برگش شبیه به برگ بارتنگ و کوچکتر و درشت و ساقش به سطبری انگشتی و زیاده بر ذرعی و تخمش به قدر فندق و نخود و خاردار و بر جامه می چسبد و لصیقی از این جهت گویند و در تنکابن معروف به کاش است در آخر اول گرم و خشک و محلل و جالی و طبیخ او با عسل جهت سرفه بارد و خشونت سینه و ضمادش با روغن گل سرخ جهت ضربان ( ؟ ) و ورم مقعد به غایت مفید و مغزش مبهی و غسول اوسرخ کننده رخسار است. ( تحفه حکیم مؤمن ). نباتی است معروف به آذان الارنب و آذان الغزال و آن نوع کوچک لسان الحمل است و گفته شد. ( اختیارات بدیعی ). || باباآدم. اراقیطون .

پیشنهاد کاربران

بپرس