لصوص

لغت نامه دهخدا

لصوص. [ ل ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ لص. ( منتهی الارب ).
- اشعاراللصوص ؛ اشعار دزدان شاعر عرب چون شنفری و غیره.
- قصراللصوص ؛ بقایای قصری به کنگاور. رجوع به مدخل قصراللصوص شود.

لصوص. [ ل ُ ] ( ع مص )لصوصة. لصوصیة. لصص. لصاص. دزدیدن. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

لصوصه . دزدیدن

فرهنگ عمید

دزدان.

پیشنهاد کاربران

بپرس