لشن. [ ل َ ش َ ] ( ص ) چیزی نرم و لغزنده و بی خشونت را گویند. ( برهان ). املس. نسو: الانملاق ؛ نسو شدن یعنی لشن و لغزنده شدن. المحص ؛ نسو شدن رسن یعنی لشن و لغزان شدن. التدملک ؛ گرد و نسو شدن یعنی لشن و لغزان شدن. ( مجمل اللغة ). || بی نقش وساده. || هموار. لَشن. لَشِن. ( برهان ). لشن. [ ل َ ش ِ / ل َ ] ( ص ) هموار. لَشِن. رجوع به لَشَن شود.
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱- نرم ولغزنده املس : الاغلاق نسو شدن یعنی لشن و لغزنده شدن .۲- بی نقش ساده . ۳- هموار مسطح : قاعا صفصفا زمینی که آبگیر بوده باشد پس خشک شده چگونه لشن و هموار و برابر باشد . هموار . لشن
فرهنگ معین
(لَ شَ ) (ص . )۱ - نرم . ۲ - هموار. ۳ - ساده ، بی نقش و نگار.
فرهنگ عمید
۱. نرم و لیز. ۲. هموار. ۳. ساده، بی نقش ونگار.
گویش مازنی
/leshen/ کثیف – چرکی - کسی که ریزش آب دهانش زیاد است