لزوب. [ ل ُ ] ( ع مص ) لزب. برآمدن بعض چیزی در بعض. || درچفسیدن. چسبیدن. ( منتهی الارب ). دوسیده شدن. ( دهار ) ( تاج المصادر ). دوسیدن. یعنی چفسیده شدن. لصوق. برچسبیده شدن. ( ترجمان القرآن جرجانی ). || چسبیدن گل و خشک شدن آن. || ثابت و بر پای بودن. || خشک گردیدن سال. ( منتهی الارب ).