لرکیماس

لغت نامه دهخدا

لرکیماس. [ ] ( اِ ) نام زعفران است به پارسی و آن را به سریانی کرکم و جاوی و به هندی کیسر نامند و آن تارهای گلی است معطر معروف و زرد تیره رنگ مایل به سرخی و اول گل آن از زمین روید و بعد از اتمام آن ساق و برگ آن و طول ساق آن یک ونیم شبرو برگ آن شبیه برگ یاسیمین و بیخ آن شبیه بزراوند مدحرج و مانند پیاز نرگس و در گل آن تارها و در هر گلی سه چهار تار زعفران میباشد و آن تارهای بزرگ رنگین خوشبو است و آنچه باریک کمرنگ کم بو است زعفران نیست و منبت آن اماکن بسیاری است و در مازندران در ده موسوم به پیاده کوه که عوام باکو نامند و در اصطهبانات و گیلان و شام و مصر و مغرب و کشمیر و غیرها و بهترین همه کشمیری است پس اصطهبانانی پس مازندرانی و باکویی پس از جاهای دیگر و بالجمله بهترین آنها بسیار زرد و مایل بسرخی و خوشبوی و تازه آن است از هرجا که باشد. ( مخزن الادویه ذیل زعفران ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

نام زعفران است به پارسی و آن را به سریانی کرکم و جاوی و به هندی کیسر نامند و آن تارهای گلی است معطر و معروف و زرد تیره رنگ مایل به سرخی و اول گل آن از زمین روید و بعد از اتمام آن ساقه یک و نیم شبرد برگ آن آن شبیه برک یاسیمین و بیخ آن شبیه به زراوند مد حرج و مانند پیاز و نرگس و در گل آن تاهای بزرگ رنگین خوشبوست .

پیشنهاد کاربران

بپرس