لرس
لغت نامه دهخدا
لرس. [ ل ِ رُ ] ( اِخ ) نام جزیره ای در مدیترانه ( به عهد داریوش بزرگ ). ( ایران باستان ج 1 ص 625 ).
لرس. [ ل َ ] ( اِ ) سیلی. طپانچه. لرش. ( این لغت با معنی آن ظاهراً از مجعولات شعوری است ).
لرس. [ ل ُ ] ( اِمص ) ترحم کردن. ( این لغت و معنای آن ظاهراً از مجعولات شعوری است ).
فرهنگ فارسی
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید