لغت نامه دهخدا
- امثال :
لرزانک خودش را نگاه نمی تواند داشت مرا چگونه نگاه می دارد. ( کریمخان زند ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) نوعی خوراک سرد که از نشاسته و شکر یا از آرد برنج و شکر تهیه کنند و آن چون سرد شود دلمه گردد و چون بجنبانند بلرزد ( وجه تسمیه ) ژله . لرزانک انواع مختلف دارد مانند : لرزانک انگور فرنگی لرزانک به لرزانک سیب لرزانک پرتقال لرزانک شکلات و غیره .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگستان زبان و ادب
گویش مازنی
دانشنامه عمومی
مترادف ها
لرزانک
دلمه، لرزانک، ماده لزج، ژله، جسم ژلاتینی
لرزانک
لرزانک، مربای به، مربای نارنج
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
ژله
پشتو