لذت بردن
برابر پارسی: خوشگذرانی، شادی کردن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
جدول کلمات
مترادف ها
لذت بردن، خوشایند بودن
عیاشی کردن، لذت بردن، شادی کردن
دارا بودن، لذت بردن، برخوردار شدن، بهره مند شدن از، برخوردار شدن از
لذت بردن، مزه مزه کردن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
حظ
خوش خوشان کسی شدن : [عامیانه، کنایه ] بسیار لذت بردن.
کیف کردن
لذت ببر=کیف کن
لذت بردم=کیف کردم
لذت ببر=کیف کن
لذت بردم=کیف کردم
شاد شدن
خوش حال شدن
خوش حال شدن
لذت بردن
درست حسابی بزارید دیگه
حال کردن
حظ بردن
محظوظ شدن
محظوظ شدن
خرکیف شدن
طعم چیزی را به درستی چشیدن . . . . حال خوبی را تجربه کردن. . . . بهره واستفاده از چیزی بردن. . . . کام چیزی را چشیدن
سرمست شدن
خیلی بده هیچی برای نوشتن در جمله نداره
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)