لذاع. [ ل َذْ دا ] ( ع ص ) مذّاع لذّاع ؛ مرد بسیار خلاف کننده وعده را. ( منتهی الارب ). || سوزاننده. ( غیاث ) ( آنندراج ). || المی سوزاننده است و بتازی لذّاع گویند. ( ذخیره خوارزمشاهی ). رجوع به لاذع و رجوع به وجع شود. || گزنده . سخت گزنده. سخت سوزنده. || بسیار گزنده. زبان گز چون خردل و سرکه وغیره. سخت زبان گزنده .
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱- خلاف کننده و عده را. ۲- سوزاننده . ۳- دردی سوزاننده ۴- گزنده سخت گزنده . ۵- زبان گز مانند خردل و سرکه .