لذات

/lezzAt/

لغت نامه دهخدا

لذات. [ ل َذْ ذا ] ( ع اِ )ج ِ لذّت. ( منتهی الارب ): اگر مواضع حقوق به امساک نامرعی دارد [شخص ] به منزلت درویشی باشد از لذّات دنیامحروم. ( کلیله و دمنه ) آنگاه نفس خویش را میان چهارگاه... مخیر گردانیدم : وفور مال و ذکر سایر و لذّات حال و ثواب باقی. ( کلیله و دمنه ). عاقل... بداند که خواهش دنیوی و لذّات فانی بجز پشیمانی ثمری ندارد. ( کلیله و دمنه ). و چون از لذّات دنیا... آرام نمیباشدهر آینه تلخی اندک که شیرینی بسیار ثمرت دهد به از شیرینی اندک کزو تلخی بسیار زاید. ( کلیله و دمنه ).

فرهنگ فارسی

جمع لذت
( اسم ) جمع لذت خوشیها: اگر مواضع حقوق با مساک نامرعی دارد ( شخص ) بمنزلت درویشی باشد از لذات دنیا محروم .

فرهنگ معین

(لَ ذّ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ لذت ، خوشی ها.

فرهنگ عمید

= لذت

پیشنهاد کاربران

بپرس