( لدغة ) لدغة. [ ل َ غ َ ] ( ع مص ) لسعة. نهشة. نیش زدن مار و کژدم.( غیاث ). گزیدن : و بدانکه هرجا گل است خاراست... و آنجا که در شاهوار است نهنگ مردم خوار است و لذت عیش دنیا را لدغه اجل در پس است. ( گلستان ). - موضع لدغة ؛ جای گزیدگی : و اذا شرب ماؤه او صب علی موضع اللدغة... ( ابن البیطار ).
فرهنگ فارسی
( مصدر ) نیش زدن ( مار و کژدم جز آنها ) گزیدن : و بدانکه هر جا گل است خار است ... و آنجا که در شاهوار است نهنگ مردم خوار است و لذت عیش دنیا را لدغ. اجل در پس است .