لخه دوز
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
لَخه دوز:پاره دوز. وصله گر کفش. پینه دوز.
نمونه:
اگر من کشته بشوم لَخه دوز، توهم جان سالم از این ولایت در نمی بری. ( کلیدر ج۸ص ۲۲۱۳ )
نمونه:
اگر من کشته بشوم لَخه دوز، توهم جان سالم از این ولایت در نمی بری. ( کلیدر ج۸ص ۲۲۱۳ )
لَخه دوز/ lăkheduz : پینه دوز
زبانزد:
با این لخه دوز چه جور آشنایی داری؟
کلیدر
محمود دولت آبادی
زبانزد:
با این لخه دوز چه جور آشنایی داری؟
کلیدر
محمود دولت آبادی