لخص

لغت نامه دهخدا

لخص. [ ل َ خ ِ ] ( ع ص ) ضرع ٌ لخص ؛ پستان بسیار گوشت که شیرش به دشواری برآید. ( منتهی الارب ).

لخص. [ ل َ ] ( ع مص ) نگریستن چشم شتر را که پیه دار است یا نه. ( منتهی الارب ).

لخص. [ ل َ خ َ ] ( ع مص ) گوشت گرفتن بام چشم. ( منتهی الارب ). گوشت گرفتن چشم. ( منتخب اللغات ). گوشت گرفتن پلک بالایین چشم. ج ، الخاص. ( بحر الجواهر ). || آماسیدن گرداگرد چشم. ( منتهی الارب ).

لخص. [ ل َ خ َ ] ( ع اِ ) گوشت کوره چشم. ( مهذب الاسماء ). رجوع به لخصه شود.

فرهنگ فارسی

گوشت کره چشم

پیشنهاد کاربران

بپرس