لخت کردن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- لخت کردن کاروان ؛ ستدن دزد همه اموال آنان را به ستم. گرفتن قاطع طریق همه چیز کاروانی را تا جامه های تن او را. ربودن دزد جامه و کالای کاروان را.
فرهنگ فارسی
از جامه بر آوردن برهنه کردن
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
ربودن، دزدیدن، سرقت کردن، دستبرد زدن، غارت کردن، لخت کردن، چاپیدن
چیدن، کشیدن، کندن، گلچین کردن، لخت کردن، بصدا در اوردن، ناگهان کشیدن
ازردن، بستوه اوردن، ویران کردن، غارت کردن، لخت کردن، چاپیدن
جستجو کردن، چپاول کردن، غارت کردن، لخت کردن، زیاد کاوش کردن
غارت کردن، لخت کردن، بیغما بردن، اخراج کردن یا شدن، در کیسه ریختن
برهنه کردن، تهی کردن، لخت کردن، چاک دادن، محروم کردن از
پوست کندن، لخت کردن، با پوست پوشاندن
گود کردن، لخت کردن
لخت کردن، پشم چیدن از، چاپیدن، گوش بریدن، سروکیسه کرد ن
دزدیدن، لخت کردن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید