لخاء
لغت نامه دهخدا
لخاء. [ ل ِ ] ( ع اِ، اِمص ) نان تر نهاده ( یعنی خیس کرده ) یا ترنهادگی نان. ( منتهی الارب ).
لخاء. [ ل ِ ] ( ع مص ) با هم دوستی کردن.ملاخاة. || خلاف ورزیدن. || با هم نرمی کردن. || آسان فراگرفتن کار. || برافژولیدن بر یکدیگر. || دروغ گفتن. || به دروغ آراستن سخن را. || نمامی کردن. ( منتهی الارب ) ( از لغات اضداد است ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید