به جای واژه "لحاظ" بگوییم "نگاه، نِگَر، سو" و به جای "لحاظ کردن" بگوییم "در نگاه داشتن، نِگَرِش، در نِگَر داشتن".
برای نمونه:
نادرست:از این لحاظ این کار نادرست است.
درست تر:از این نگاه/نِگَر/سو این کار نادرست است.
... [مشاهده متن کامل]
نادرست:این را هم لحاظ کنید.
درست تر:این را هم در نگاه داشته باشید.
"لَحاظ" واژه ای عربی است و بکاربردن از برابر پارسی اش بسیار کار بهتری است.
بدرود!
برای نمونه:
نادرست:از این لحاظ این کار نادرست است.
درست تر:از این نگاه/نِگَر/سو این کار نادرست است.
... [مشاهده متن کامل]
نادرست:این را هم لحاظ کنید.
درست تر:این را هم در نگاه داشته باشید.
"لَحاظ" واژه ای عربی است و بکاربردن از برابر پارسی اش بسیار کار بهتری است.
بدرود!
لَحاظ کَردَن:
١. دیدن، نگاه کردن، درنگریستن، نگریستن
٢. گُنجاندن، جا دادن، آوردن، گذاشتن، نام بردن، به شمار آوردن
١. دیدن، نگاه کردن، درنگریستن، نگریستن
٢. گُنجاندن، جا دادن، آوردن، گذاشتن، نام بردن، به شمار آوردن
١. دیدن، نگاه کردن، درنگریستن، نگریستن
٢. گُنجاندن، جا دادن، آوردن، گذاشتن، نام بردن
٢. گُنجاندن، جا دادن، آوردن، گذاشتن، نام بردن
آوردن، جای دادن، گذاشتن
قید کردن ، توجه کردن
لحاظ کردن یعنی درنظر گرفته بشه ، به معنی واقع ای کلمه یعنی اهمیت و ثبت شدن
بهتراست کسانی که کلمات مفرد و مرکب را معنی نی کنند از کتب معتبر نظم و نثر شواهدی هم به دست دهند
مد نظر قراردادن
به حساب آوردن
مورد حسابرسی قرار دادن
مورد حسابرسی قرار دادن
در نظر گرفتن ، حساب گرفتن ، محسوب کردن
در نظر گرفتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)