لجذ. [ ل َ ] ( ع مص ) خوردن. || نخستین چریدن. || به کرانه زبان و به لب گیاه خوردن ستور. || اندک گرفتن و بسیار خواستن چیزی را بعد از آنکه یکبار داده باشند یقال و لجذنی فلان بعد ما اعطیته مرة. || لیسیدن سگ خنور را. || برانگیختن. ( منتهی الارب ).