لجح. [ ل ُ ] ( ع اِ ) تک و پستی چاه و وادی. ( منتهی الارب ). || پایاب که سرش تنگ بود و بن فراخ. ج ، لجوح. ( مهذب الاسماء ).لجح. [ ل َ ج َ ] ( ع اِ ) پلک بالایین چشم. || ( مص ) گوشت گرفتن بام چشم. || روان شدن خم چشم. ( منتهی الارب ). || چشم پر خیم کردن. ( زوزنی ).